دلنوشته ها
... تقوای خدا پیشه کنید و به ما تسلیم شوید و امر را به ما واگذارید که بازگشت شما به سوی ماست . همچنان که وارد شدن نیز از ما آغاز شد. برای کشف و پرده برداری از آنچه بر شما پوشیده مانده سعی نکنید و تمایل به راست وانحراف به چپ نداشته باشید. ما را مقصد خود سازید با دوستی بر مبنای سنت روشن که من شما را نصیحت کردم و خداوند بر من و شما شاهد و گواه است.
اباصالح المهدی(ع)
مکیال المکارم ، ج 1 ، ص 308
... هر یک از شما باید کاری بکند که وی را به محبت و دوستی ما نزدیک می کند، و از آنچه که خوشایند ما نبوده و باعث کراهت و خشم ماست دوری گزیند، زیرا فرمان و امر ما ناگهان فرا می رسد، در هنگامی که توبه و بازگشت برای او سودی ندارد، و پشیمانی او از گناه ، از کیفر ما نجاتش نمی بخشد.
اباصالح المهدی(ع)
بحارالانوار ، ج 53 ، ص 174
رها کنید دگر صحبت مداوا را
فراق اگر نکشد ، وصل می کشد ما را
تمام عمر تو ما را نظاره کردی و ما
ندیده ایم هنوز آن جمال زیبا را
صبح از خانه بیرون می زند تا جهان به تو سلام کند و زندگی در عطر آرام تو که از افق می آید، جریان بیابد. پلک که می گشایی، کاینات با چشم های تو به گفت وگو می نشیند؛ آن گاه، میوه هایی که شاداب و درخشان بر شاخه ها نشسته اند، برایت شعر می خوانند.
صبح برای دیدن تو آمده است؛ تویی که روشن تر از خورشیدی.
یامن لاینزل الغیث الاهو
ابرها را بخواه به درخشش چشمان او اقتدا کنند ورعد عقاب اورا فریاد زنند از سرشک اوبه سحاب سترون ریز واز آنجا برسرما برای اوشب ما را شهاب باران کن
یامن لایغفر الذنب الاهو
مارا از دایه مهربان معایب گیر وبه مهر مادری مولامان بسپارا با ما جز به زبان تفضل سخنی مگوی واز ما جز به نگاه تسامح نپذیر
یامن لا یخلق الخلق الا هو
ما خلق خواب رفته بی بصیر ما رمه سر به هوای بی راعی کجا سرگذاریم ما مردم نامرد معشوق آزار ما آدمیان نسیان زده فراموش آباد راه خرگاهش از که سراغ گیریم ؟ استغفرک استغفار حیا استغفرک استغفار اقرار
یامن لایصرف السوء الا هو 1
واحرسه وامنعهذ من ان یوصل الیه بسوء 2 ...
«اللهم عجل لولیک الفرج»؛ این دعایی است که در صبح طلوعت، بر لب رازقی ها می شکفد تا جهان را سرمست کند.
این زمزمه ای است که در صبح طلوعت، جویبارها بر لب دارند.
پُشت پنجره انتظار ایستاده ام؛ به افق چشم دوخته ام.
دلم تنگ گریستنی است که ساعتی بعد، چون سیلی ویرانگر، خانه صبرم را در هم می کوبد؛ گریستنی که به زودی، عطش چشم هایم را اقیانوسی بی کران خواهد کرد و نسیم را به آغوش پیراهنم خواهد ریخت.
شنبه های تازگی، یکشنبه های سردرگمی، دوشنبه های روزمرگی، سه شنبه های پریشانی، چهارشنبه های دلتنگی، پنج شنبه های بارانی، جمعه های بی سرپناهی، جمعه های غریبی، جمعه های چشم به راهی و جمعه های انتظار... .
عاشقان تو، عشق را به قیمت نخریده اند تا با سودی اندک سودایش کنند.
عشق در ایشان حلول کرده است؛ آن زمان که نام تو را برده اند.
جرعه جرعه بلا را می نوشند، امّا سبکبار از لحظه ها می گذرند و جان تشنه به جام امید زنده می دارند، دل هایشان به وسعت هستی است و هستی شان، سراسر، ارادتی است که در پای تو می ریزند.
سلام، تمام دست هایی که برای دعا در فرج آقا به آسمان ها بلند شدید!
سلام، تمام چشم هایی که جمعه ظهور را انتظار می کشید!
سلام، تمام نگاه هایی که جاده ها را عاشقانه می گردید!
سلام، تمام لب هایی که نام آقا را می برید!
Design By : Pichak |