سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

دلم را فروختم

به مست ِ دوره گرد کوچه های تنهایی

به آواره وغریب سرزمین بی سرانجامی

ادامه مطلب...

نوشته شده در سه شنبه 90/3/31ساعت 1:1 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

افلاطون گفته روح دایره است
من دایره های روحم را کشف کردم
5 دایره دور روحم کشیدم
 
و خودم را مرکز این دایره ها قرار دادم
مگر نمی خواستم خودم را کشف کنم؟؟؟
پس مرکز آن دایره ها خودم بودم
نوشته شده در سه شنبه 90/3/31ساعت 9:7 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

                                             الهی به حق آنکه تو را هیچ حاجت نیست

                                                                                              کرم نما بر آنکه او را هیچ حجت نیست

الهی ! ترسانم از بدی خود، پس بیامرز مرا به خوبی خود.

 اگر حلم و بردباری تو مرا به دست آرزو و میل سرکش می سپارد پس چه کسی لغزش های مرا در زمین خوردن های ناشی از هوا و هوس نادیده گرفت ؟

الهی ! راز دل نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر ، خدایا! بنده ای در نهایت ذلت و غربت در قعر ظلمت تو را می جوید.

 ای خدا ! بی نیاز بنده نواز چاره ساز ! بی پناهان را پناهی و بیچارگان را چاره؛ اینک درمانده ای وامانده و از همه جا رانده دست نیاز به سوی آن بی نیاز دراز کرده و سر بر آستانت ساییده و به تو التجا آورده است.

ای مهربان ! خوشا دمی که در تو گمم ، فاصله ها از میان رفته اند و گویی در آغوش توام ؛

 


نوشته شده در یکشنبه 90/3/29ساعت 11:35 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

وقتى آقا بیاید... !

همه‏ى شعرهاى ناگفته‏ى شاعران در مقدمش مى‏شکفند

 و پنجره‏هاى خاموش، در تجلى شال او ستاره باران خواهند شد....

 به تمام جاده‏ها حس رسیدن مى‏بخشد.

  ادامه مطلب...

نوشته شده در یکشنبه 90/3/29ساعت 11:23 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

حسابدار : کسی است که قیمت هر چیز را میداند ولی ارزش هیچ چیز را نمی داند.


بانکدار : کسی است هنگامی که هوا آفتابی است چترش را به شما قرض می دهد و درست تا باران شروع می شود آن را می خواهد.


مشاور : کسی است که ساعت شما را از دستتان باز می کند و بعد به شما می گوید ساعت چند است.

  ادامه مطلب...

نوشته شده در یکشنبه 90/3/29ساعت 10:49 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

عشق جاری است چو سرچشمه‌اش آن لب باشد سیل خواهد شد اگر خطبه زینب باشد

صبر شرمنده توست!

که چند منزل با سرهای بریده قرآن خواندى!

صبر شرمنده توست!

که در تالارهای رنگین شام نگاهت به سر بریده برادر بود که چوب خیزران بر لبانش می‌خورد و تو خطبه می‌خواندى، با صلابت تا دیوارهای کاخ بلرزد و ندایت در همه تاریخ بپیچد...

ادامه مطلب...

نوشته شده در شنبه 90/3/28ساعت 1:43 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

از این چادر بپرس،

تن هزار زخم خورده را چه باید کرد؟

دیگر گریه هم شفای بغض های به خون نشسته نیست!

قد خمیده را به رکوع پی در پی نافله شبانه، بهانه دهی؛

زخم پیشانی شکسته را

به نوازش کدام دست آشنا، آرام نمایی؟

ادامه مطلب...

نوشته شده در شنبه 90/3/28ساعت 1:35 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

شنیده ام که لب از آب فرو بسته ای!

حق داری، هنوز می توان تصویر لب های ترک خورده حسین علیه السلام که به خون گلویش تر شد، در دفتر چشمانت به تماشا نشست.

اما این کاسه آب که به نذر تو آورده اند، از آب فرات است و بوی کربلا را می دهد.

ادامه مطلب...

نوشته شده در شنبه 90/3/28ساعت 10:17 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

اشک بر کدامین اندوه تو بریزم؟

کدامین داغ دلت را مویه کنم؟

بانوی نور و نافله، زینب!

ادامه مطلب...

نوشته شده در شنبه 90/3/28ساعت 10:13 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

مادرم شبنم گلبرگ حیات
پدرم عطر گل یاس بقاست
 
مادرم وسعت دریای گذشت
پدرم ساحل زیبای لقاست
نوشته شده در چهارشنبه 90/3/25ساعت 6:26 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

   1   2   3   4   5   >>   >

 Design By : Pichak