سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

امروز حلقه‌های اشک در چشمانم می‌لغزد،

  ملائک نوحه سرایی می‌کنند و آسمان غمرنگ است.

امروز شهادت امام سخاوت‌مندی است که همچون دودمان مطهرش در عبادت و تقوا و گفتار و رفتار زبانزد بود.

قلم، در قالب سوگ، به محضری پر جود و کرم شتافته است تا بنای فروغ خویش را از مصالح ماندگار توسل و شفاعت ساخته باشد.

بادها مرثیه می‌خوانند.

بغداد، سیاه پوش می‌شود.

ادامه مطلب...

نوشته شده در سه شنبه 96/5/31ساعت 10:38 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

آسمان، بغضی چندین ساله داشت و مادران، چشم به کوچه باغ‌های امید دوخته بودند، شاید نشانی از فرزندان حماسه‌ساز خود بیابند.

گل‌های پژمرده لبخند بر لبان همسران، در انتظار بارش ابری در فراسوی زمان بودند و شهر از انتظار می‌تپید. کوچه از عطر یاس پر شده بود.

اشک شوق، در چشم‌ها موج می‌زد. قلب‌ها در سینه‌ها تپش داشت. اضطراب در هق هق گریه‌ها نهفته بود و چشمان انتظار، به آن سوی افق‌های دور دست خیره بودند؛ به آن جا که گل‌های پاک و مقاوم ایثار، در برابر وزش تندبادهای دشمنی، عاشقانه پایداری می‌کردند تا نمادی باشند از استواری این ملت به پا خاسته و از جان گذشته.

همه چیز مهیا بود تا چشم‌ها شاهد بالندگی عشق و ایمان و شور و شوق وصف ناپذیر پرستوهای به آشیان برگشته بود.

هوای شهر، بوی وصال می‌داد. آسمان، از پرواز لبریز بود.

ادامه مطلب...

نوشته شده در چهارشنبه 96/5/25ساعت 11:50 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

به روز فکر می‌کنی. جاده‌های تاریک را آن چنان قدم فرسوده‌ای که حادثه‌ها، چشم‌های جست وجوگرت را می‌سوزانند .

دست‌هایت ورق می‌خورند لابه لای روزها و اتفاقات.

دوربینت را برداشته‌ای و قدم بر کتف‌های کوفته شهر گذاشته‌ای تا اتفاقی دیگر، قدم به قدم تو را همراهی کند.

چشم‌هایت را باز کرده‌ای و می‌نگری. ذهنت طعم غلیظ سوال، را مزه مزه می‌کند.

خبر، همه فصل‌هایت را پر کرده است. بهار و خزان در تو، به نحوی دیگر می‌گذرند.

آنچه را می‌بینی، برای ندیده‌ها می‌نویسی.

ادامه مطلب...

نوشته شده در سه شنبه 96/5/17ساعت 10:45 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

خراسان در شب میلاد تو، عزیزترین جای عالم است.

  امشب عطر بهشت از زمین به آسمان راه می­گشاید و تمام عرش نشینان، چراغانی شهری را به هم نشان می­دهند که خورشیدی شبانه روز در خاکش پرتوافشانی می کند.

امشب نگاه فرشتگان به مشرق ایران دوخته شده و تمام دل­ها به سوی طوس پر می­کشد. همه دل­ها امشب حسرت پرواز دارند، حسرت داشتن دو بال سبک بار که بی­وقفه به سوی تو پر بگشایند و شادباش میلادت را بر ضریح تقرب بوسه زنند.

 چه مبارک سحری و چه فرخنده شبی است!

کبوتران در آسمان حرم می­رقصند و میان زمین و آسمان مرددند، مانده­اند در زمین بمانند و شوق و شادی زائران تو را ببینند یا آنکه به آسمان پر بگشایند و با دست افشانی فرشتگان همراه شوند.

 کبوتران، همه سپیدپوشند امشب و همه پیام سرور بر لب دارند. کبوتران امشب در حریم تو چه عزیزند، چه گرانقدرند!

امشب عاشقان تو به یمن شادی میلادت، دست نوازش و ارادت خویش را بر سر کبوتران تو می­کشند و به سرسلامتی­ات، بر سنگ فرش های حرم بذر عشق می پاشند، کبوتران را بوسه می­زنند و دوستشان دارند؛ چرا که کبوتر، نشانی از مهر و بی همتایی تو دارد.

ادامه مطلب...

نوشته شده در پنج شنبه 96/5/12ساعت 11:31 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

خونی که در رگ‌هایم جاری است، همان عشق است.

عشق سرخ و خروشانی که خالق مهربانم در وجود من سرازیر کرده.

 عشقی که چون معجزه، معجزه‌ای مستدام در سراسر هستی ام روانه است و حیات می‌بخشد.

اگر جایی از این دنیا، کسی عشق را برای زندگیش کم بیاورد، من به یاریش می‌شتابم. با رگ رگ وجودم، با قطره قطره  خونم، عشق را برایش به ارمغان می‌برم.

باید همه با هم زندگی را تجربه کنیم.

ادامه مطلب...

نوشته شده در دوشنبه 96/5/9ساعت 9:29 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

با آمدنت، بال فرشتگان الهی فرش زمین شد تا معصومیت، مطهره‌ای دیگر از فرزندان پیامبر(ص) را در برگیرد.

 بر شانه‌های خاک، گام نهادی تا لباس شفا را بر روح مجروح دردمندان بپوشانی .

نام روشنت ای فخر بانوان! شفیعه روز قیامت و انیس لحظه‌های عبادت است؛ آنجا که از صمیم قلب، به تو توسل می‌جوییم تا بر گردنه‌های سنگین گناه در میانه راه نمانیم.

شکفتن تو در باغ جهان، ادامه ملکوت بر زمین است و گشودن درهای رحمت.

چه زیباست ساحل جمکران در کنار دریای تو، وقتی دل‌های غرقه در عشق، چشم انتظار رسیدن کشتی نجات مولای خویشند.

به تو تمسک می‌جوییم، ای بانوی معصوم.

ادامه مطلب...

نوشته شده در سه شنبه 96/5/3ساعت 10:23 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak