سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

کعبه ‎ی اهل ولاست صحن و سرای رضا/

شهر خراسان بُوَد کرب و بلایرضا

در صف محشر خدا مشتری اشک اوست

هر که در اینجا کند گریه برای رضا

از در باب الجواد می شنوم دم به دم

یا ابتای پسر، وا ولدای رضا



نوشته شده در یکشنبه 88/11/25ساعت 5:38 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

قلبش آرام بود و ضمیرش شاد.
صدای اذان که به گوش می‌رسید، بوی همتش در کوچه‌های مدینه می‌پیچید؛ 
پیامبر آگاهی مردمان خواب، پیامبر محبت به دختران عرب و رسول بخشش دشمنان سنگدل! بی‌تو، مدینه، مدینه نیست. سکوت مدینه، بوی رفتن می‌دهد.

ادامه مطلب...

نوشته شده در سه شنبه 88/11/20ساعت 4:10 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

آسمان برای تو کفنی بود تا جسم پاکت را در خود بپیچد و وقت وزیدن نسیم بوی عطر جانبخش تو را برای ضمانت به روی دوستدارانت بوزد.
ای که پاکی از تو آبرو گرفته است؛ باز هم اربعینی فرا رسید و سوز دل زینب را برای سوگوارانت هویدا کرد.

ادامه مطلب...

نوشته شده در سه شنبه 88/11/13ساعت 2:53 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |



تابحال خواب خود را فراموش کرده اید؟ آیا دچار بختک شده اید؟ خوابهای رنگی چطور آیا تا بحال دیده اید؟ 

ادامه مطلب...

نوشته شده در سه شنبه 88/11/6ساعت 3:10 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |



 مسیب، زندانبان امام موسی کاظم علیه السلام می‌گوید:سه روز قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود: 
« امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود نمایم.» 
ادامه مطلب...

نوشته شده در شنبه 88/11/3ساعت 3:40 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak