دلنوشته ها
می دانم که ظهور نزدیک است...
می دانم که باید در ادینه ای نه چندان دور, منتظرت باشیم.
این را از خشم طوفانهای زندگی فهمیدم.
السلام علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
آقای مهربانم سلام…!
مدتی میشود که بهانههای مختلف، پنجر? روشنی را بر من بسته است…
مثل همه اهل زمانهام!
آقاجون... مهربونم... گل نرگسم... بهار دلم... قرار دل بی قرارم... سلام
اقاجون این بار دلتنگ تر از همیشه اومدم سراغت.
این بار دلشکسته تر از هر صدایی اومدم باهات نجوا کنم.
این بار بی پناه تر از همیشه اومدم پناهم باشی...
مولا دلم برات خیلی تنگ شده.
دلم خیلی گرفته.
دستم از قنوت، خسته شد. بالا رفت، نوک انگشتام چسبید به هم، یکیشدن، حالا تمومِ تنم تویِ یه راستا بود.
انگشتام خم شدن – بالای سرم
- قلب، درسته! شکل قلبه!
- گفت:«بیا»
یـا ایُهَا الَّذینَ ءامَنـُِوا استَعِینـُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلَوةِ إِنَّ اللهَ مَعَ الصابریـن
پس ای اهل ایمـان بـه صبـر و نمـاز
از الله یـاری بجوییـد بـاز
خداونـد با صابـرانست یـار
بـود یـاور صابـران کـردگـار
Design By : Pichak |