دلنوشته ها
هوایت آغشته از بوی خرما !
دستهای مهربان حریم، سرپناه روزهای نیامدهات!
نگاهت لبریز یقین! واژهها میتراوند از مابین لبانت، دستهای اتهام شهر، اشاره میکنند معصومیت مادرت را، چشمهایت را باز کن، ملائک به پیشوازت آمدهاند.
بگذار بیاشامند گوارایی کلماتت را!
بخوان از آغازین روزهای حیاتت که حتی از پیش تر، نامت آویزه کهکشانها بود چنان که اختران تابناک.
روزهای نیامدهات را پلک میزنی، آن گاه که تمام صلیبهای سوخته بر شانههای تاریخ، به جرم گناه ناکردهات کشیده خواهد شد.
چشم بازکن.
صدای قدسی اشراق، با عطر صلوات درآمیخته است.
تولد گلهای محمدی، رویشی از مهتاب را سر باغچه لحظهها ریخته است.
زمین، حق دارد در خود نگنجد از این بشارت حجیم.
مژده فردا، چونان چشمهای از امید، در همه جا جاری است.
کاخ های هراس، به خاکستر شومی خویش نشستهاند. لرزه بر طاقت طاق کسری افتادهو آتشکده فارس، مقابل خورشید لایزال حجاز چارهای جز خاموشی ندارد.
نسیم بهاری، لابه لای درختان اندیشه وزیدن گرفته است و قلم، با جلوهای دیگر از عشق روبهرو شده است.
صدای شادی و صلوات، به موازات خرد شدن بتهای جاهلی، گوشها را مینوازد.
فردا، خورشید مهربانتر از همیشه بیدار میشود و روز از شانههای تو آغاز میشود ای صاحب زمان(عج) تا جهان، بزرگیات را ببیند .
در آغاز ولایتت ملکوت را در دستهایت به تماشا میگذارند تا دنیازدگان، بهشت را پیچیده در قنوتت به تماشا بنشینند.
ای امید دل مستضعفان! جهان، خلاصهای از لبخند توست که امامتت را تمام آبشارها قیام میکنند و جنگلها قامت میبندند.
خدا تو را بزرگ تر از هر کسی میخواهد.
فردا، روز آغاز مهربانی خداوند با دنیاست و روز مهربانی تو با جانهای تشنه ما.
هفته مبارک بسیج با نام جوانمردانی اجین گشته که عطر وجودشان عالمی را پرفروغ میکند.
بسیج نماد پایداری ملت ایران است .
بسیجیان بلندهمتانی هستند که به دور از وسوسههای دنیا و بیرغبت به جاذبه های زندگی در سایه ایمان خالص و عمل صالح جامه جهاد بر تن نموده و در وصف مجاهدان فی السبیل ا... قرار گرفتند و بدین سان به حیاتی طیبه دست یافتند.
همانانی که سند هویتشان در جهاد آباد صادر، در ایستگاه اخلاص مهر خلوص خورد و در خانه صدق به امضا تعهد آراسته شد.
بسیجی یادآور مردانی است که در هولناکترین لحظات کشور، بیاعتنا به نام و نان، از مال و منال بریده و با سمند عشق ازدنیا و مافیها گذشته و دشت خطر را در نوردید و با مدد خون بیرق سه رنگ پیروزی را در مرتفع ترین آسمان ایثار به اهتزاز درآوردند.
بسیجیان دلیرمردانی هستند که خرمی خرمشهر، آزادی آبادان، محبت مهران، دل انگیزی دزفول، شیرینی قصر شیرین، سرور سوسنگرد، بهار بستان، مهر موسیان و خلاصه امنیت و آرامش ایران و دین مرهون شجاعت آنان است .
زمان تولد گامهای نور از مکه به یثرب است. بالهای لطیف قاصدک، خبر بردهاند و یثرب را به راه شوق کشاندهاند .
یثرب، خوش میزبانی است که در شادمانهترین آغوشها را برای ورود واژههای رحمت گشوده است.
برای بیابانهای راه، عبور همین نفسهای سبز، به منزله زیباترین بهار روی زمین است که ندیدهاند.
قدمهای مصمم پیامبر در این سرزمین بیرهگذر، جادههایی را هموار میکند که بعدها جغرافیای تمدن بزرگ اسلامی خواهد شد.
دانههای انگور، مرثیه خوان غربت توأند.
تو چه خوب میدانی که کربلای تو، همین کاخ تبه کاری است.
مامون، زهر جفای خویش در انگور ریخت، تا آفتاب خراسان را به کسوف وا دارد.
جاده بازگشت به کهکشان، از عمق زهرآگین ترین خوشههای انگور میگذرد. آه! که این کهکشان، چه جاده جگر سوزی دارد؟!
نفرین بر آن شب سهمناک که هشتمین چراغ را به کشتن برخاست !
ای بزرگ! ای آنکه پرواز را به بندگی خداوندان میلهها ترجیح دادی و رفتی! حالا قرنهاست که آسمان، پرهای بلندت را تکثیر میکند.
قرنهاست که آفتاب، از مشرق خراسان تو برمیخیزد. تو، الفبای غربت را به تفسیر نشستی؛ وقتی که خلیفههای تاریک، بر مسند بیداد، به قهقهه نشسته بودند.
تو آن فریادی، که کوههای زمین به انعکاس همیشهات کمر بستهاند.
امشب، شب فرو چکیدن قطره قطره دلهاست؛ شب گریه ستارههاست. زمین، نظارهگر اشکهای مهتاب است و فردا آفتاب مویه میکند .
امشب، شب سراسیمگی ابرهای پاره ست، دل آسمان گرفته است.
و فردا توفان حادثه ای تلخ، دلهای مومنان خدا را سخت میلرزاند.
فردا پرندگان سپید بال آسمان آبی، به سوگ مینشینند.
سلام بر 13 آبان، روزی که ملت ایران با عشق و ایمان به آرمان خویش، همه قدرتهای استکباری را به سخره گرفت و شکوه پوشالیشان را پایمال کرد .
سیزده آبان از جمله روزهای پرفروغی است که در تاریخ ایران زمین، همواره برجسته و سربلند است، روزی است که فرزندان ایثارگر و فداکار این مرز و بوم به جهانیان فهماندند که با توکل به قدرت ایمان می توان در برابر هر طاغوتی ـ هرچند خودش را قدرتمند نشان دهد ـ ایستاد.
در سیزده آبان ثابت شد که با تکیه بر قدرت آن بزرگوار آفریننده و توانای زنده می توان، استعمار را به خاک مذلت افکند و این نکته به اثبات رسید که امنیت و آرامش را از حق کشان و ستم کیشان که به مظلومان امنیت و آسایش نمی دهند، می توان باز گرفت.
حماسه سیزده آبان ثابت کرد که همه قدرت های به اصطلاح عظیم شیطانی و طاغوتی، از درون، پوچ و پوشالی است. در این روز، مردم عدالت خواه و ایمان مدار ما، خویشتن را باور کردند و به چشم خود دیدند آن قدرتی که در ذهن عده ای کج اندیش و کوته فکر، هم چون کوهی استوار است، «کاهی» بیش نیست.
در سیزدهم آبان، وحدت کلمه معنا شد؛ تکیه بر محبوب بندگان و خدای خمینی آفرین، تفسیر شد و قدرت رهبری دینی بار دیگر تجربه گشت.
در چنین روزی دانشجویان پاک سرشت، در سالگرد شهادت دانشآموزان و تبعید سر سلسله بیداردلان حضرت امام خمینی(ره)، مردانه بر دیو پلید طاغوت تاختند و لانه فساد را درهم کوبیدند.
سیزده آبان به مسلمانان آموخت که در معبد انسانیت، آزادنه و آگاهانه در برابر والایی های ارجمند مکتب توحید، به نماز بایستند، تنها در برابر «اللّه » به کرنش و سجود بنشینند و جز او، همه را طرد کنند.
واقعه سیزده آبان به دل های مؤمنان قوت بخشید و غروری مقدس و حماسه آفرین را در آنان زنده کرد.
پرتوی تابناک از انوار الهی بر آنان تابانید و درس هایی بزرگ از شهادت و رشادت و دلیری به آنان آموخت.
در سیزدهم آبان، مردم سرافراز ایران به همه مستضعفان جهان نشان داد که دیوار ستم، شکستنی است.
رمق بال و پر پرستو، اندک است؛ پرستوی سه سالهای که از طواف رأس بریده قرآن باز میگردد و دیگر هیچ آرزویی در این خراب آباد ندارد .
از گریه آمده؛ از بغض، از حماسهسازی اساطیر توحید و شمشیرهای خداخواه، از غارتگری چشم بستگان به روی آفتاب و حرامیان منع آب و ایمان، از تلاقی پیکرهای شهید، با نیزه های بیآبرو؛
آه از این سفر دور و دراز! آه از این توشه مصیبت که منزل به منزل سنگین تر، بر شانههایش پیش میآید.
یا رب امشب چه شبی است.
در و دیوار فروریخته این خرابه غزل کدامین خداحافظی را میسرایند؟
امشب، غمگین ترین ماه، آسمان دنیا را تماشا میکند.
آسمان! چه دل گیری امشب، گویی غم مصیبتی به گستردگی زمین، قلبت را میفشرد.
امشب فرشته های سیاهپوش، بال در بال هم، فوج فوج به زمین میآیند و ترانه غم میسرایند.
در و دیوار خرابه، از اندوه زینب علیهاالسلام ، بر سر و سفیر میکوبند.
امشب چشمه های آسمان، از گریه خونین زینب علیهاالسلام ، خون میبارد و چهره زمین از وسعت اندوه، تاریک است.
متابای ماه! که امشب خرابه شام، از داغ گل سه ساله حسین(ع)، تیره ترین خرابه دنیاست.
رونق خرابه های خاموش، شمع آن شبهای بی بستر و بالین در سوسویی غریب سر به دیوار سکوت نهاد و پروانه نفسهایش برای عروج، اذن از پدر گرفت.
آسمان تاریک امشب! چه ستاره زیبایی به آغوشت میآید.
از آبشار زادبوم قطره قطره عشق سرازیر میشد و از هر قطره دریا دریا جنون میجوشید و در دل تک تک مردمان، خروش شناور میشد. از پشت شبنم چشم مادران، اقیانوس اقیانوس رشادت و استقامت فوران میکرد و رودباری از جان فشانی در رگهای فرزندان خاک سرخ، جان میگرفت.
این سوز و گداز کدام «داغ مبارک» بود که چنین شقایقهای شیدایی را بیدار کرده بود؟چه کسی پیراهن عشق را بر قامت مردان سرزمینمان دوخته بود که دلاورانه، جان بر کف، دل دریایی خود را به ملکوت سپرده بودند؟ ملکوتی که انعکاس آوای «هیهات من الذله» از افق آن شنیده میشد.
ترنم عشق به میهن در دلها چه کرده بود که همه در پاسبانی از ذره ذره خاکش، عاشقانه سر میدادند تا سرو غرور وطن از ققنوس سرهای به خاک افتاده تا آسمانهای سرافرازی، سر برون آورد.
شوم خیالان ستم پیشه به امید نفسهای پلیدشان آمده بودند تا انفجار نور را در حصار ابرهای خصمانه حسادت زندانی کنند اما غافل از آنکه تجلی وحدت در آیینه نور تمام حصارها را خواهد گشود.
هجوم سیاه و وحشتآور را نغمه تکبیر و محشر عرفانی جانهانابود خواهد ساخت؛ جانهایی که قبلهنمایشان همه راه جبههها را نشان میداد؛ جبهههایی که دلتنگ خاکنشینان بیادعایی میشد که شور شهادت، تمنای دلهاشان بود.
Design By : Pichak |