سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

به آرامی وارد آب می‌شود در سلوکی، که حتی ماه به چنین آرامی نتواند! آن گاه شط به هیجان درمی آید و حضور ماهتاب را در ظهری شکوهمند به تماشا می‌ایستد!

دست به سمت آب می‌برد، ذهن آب را می‌آشوبد، آقا ابوفاضل تفضل! چه منتی به ما گذاشته‌اید؟! قدمتان روی چشم، فدای تشنگی تان، فدای دستی که دل آب را خنک می‌کند. کفی آب برمی دارد و آب با پرتو نگاه علوی اش درخشیدن می‌گیرد؛ چنان درخشنده است که گویی قطعه ای خورشید در کف گرفته است! دست را نزدیک صورت می‌کند و لب هایش زمزمه کنان با خویش نجوا می‌کنند: چگونه من آب بنوشم وقتی کام مولایم خشک است!

کف دست را می‌گشاید و آب را رها می‌سازد و همچون ماهی بلورین، آب قطره قطره به شط می‌ریزد و مشک را از آب سرد و گوارا پرمی کند. آری، این است جهاد اکبر! این است اصل تقوا، این است تفسیر لولاک لما خلقت الافلاک!

تشنگی مرام مردان است تا دیگران بنوشند! عباس فرزند علی مرتضاست، فرزند جوانمردترین امیر در طول تاریخ!

سقای دشت بلا تشنه جان می‌سپارد و سپاه برادر بی‌علمدار و بی‌سردار می‌ماند.

ادامه مطلب...

نوشته شده در چهارشنبه 98/6/20ساعت 9:40 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

 Design By : Pichak