دلنوشته ها
پرسیدند: «چرا...؟»
«هفتاد و دو» دلیل آورد.
جهان مجاب شد
اگه آقام صدام کنه...راهی کربلام کنه
براش یه جوری میمیرم...تاکه منو نگام کنه
"به دل میگم غصه داری..اگه تو محشر پا بذاری"
"گناه تو زیاده اما....غصه نخور حسینُ داری"
_____________________
تصویر: کربلای معلی 1390 / عکاس خودم
بســیار ســخـت اســت بـر مـا که هــمه را ببیــنیـم
و تـو را نبــنیـم!
و هیــچ صـدایی حتــی آهســته هـم
از تو به مـا نرســد...
فرازی از دعای نــدبه
فهمیده ام؛
فرقی نمیکند
پاییز باشد یا بهار،
وقتی تــــــــو نیستی،
هیـچ چیز رنگ خودش نیست ...
لب جاده که انتظارم را آفتاب میگیرم، درختان، تکرار سایههای همیشه و جز نسیمی که هر چند گاه رقص را در برگهایشان جاری میکند چیزی کهنگی لحظههایم را نمیتکاند و جاده، تحفهای جز غبار و دلتنگی نیست.
کوچههای همسایه پاییز در برگریزان همیشه لحظههایشان، به تماشای عابرانی که بیتفاوت عبور میکنند، نشستهاند و پنجرهها، رویای باز شدن به وسعت بالندگی را در خوابهایشان پلک میزنند.
تو که اینها را میدانی، این پروازهای مسموم را لمس میکنی، پنجرههای را میشنوی و صدای دلتنگی باد را که در پردهها پیچیده، میبینی!
لوح مقدرات به هم خورده خاک است؛
آسمان در هم پیچیده است؛
ستارهای روشن نیست؛
ماه، در سوی دیگر آسمان فرو ریخته است؛
شیطان، پشت درهای بسته نامردی، زهر در کاسه میریزد.
آسمان در خویش مچاله میشود از اندوه؛ خاک، تاب نمیآورد؛
واپسین لحظات نفس کشیدن بغداد است در هوایی که مولا در آن نفس میکشد.
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَلِىَّ اللَّهِ
سلام بر تو اى ولى خدااَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللَّهِ
سلام بر تو اى حجت خدا
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللَّهِ فى ظُلُماتِ الاَْرْضِ
سلام بر تو اى نور خدا در تاریکیهاى زمین
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
سلام بر تو اى فرزند رسول خدا
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلى آبآئِکَ
سلام بر تو و بر پدران (پاک) تو
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلى اَبْنآئِکَ
سلام بر تو و بر فرزندانت
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلى اَوْلِیآئِکَ اَشْهَدُ اَنَّکَ
سلام بر تو و بر دوستانت گواهى دهم که به راستى تو
قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ وَ آتَیْتَ الزّکوةَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ
برپاداشتى نماز را و بدادى زکات را و امر به معروف و نهى از منکر کردى
وَ تَلَوْتَ الْکِتابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ وَ جاهَدْتَ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ
و تلاوت کردى قرآن را چنانچه باید و جهاد کردى در راه خدا آن طور که شاید
وَ صَبَرْتَ عَلَى الاَْذى فى جَنْبِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ اَتَیْتُکَ زآئِراً
و شکیبا بودى بر آزار مردم در مورد (کار) خدا تا مرگت فرا رسید آمدهام به درگاهت براى زیارت
عارِفاً بِحَقِّکَ مُوالِیاً لاَِوْلِیآئِکَ مُعادِیاً لاَِعْدآئِکَ فَاشْفَعْ لى عِنْدَ ربک
در حالى که عارفم به حق تو و دوست دارم دوستانت را و دشمنم با دشمنانت پس شفاعت مرا بنما در پیشگاه پروردگارت
خدایا، چون ماهیان که از عمق و وسعت دریا بی خبرند،
عظمت عشق تو را نمی شناسم.
فقط میدانم که معبود این دل خسته هستی
و اگر دیده از من برگیری خواهم مرد !
پس رهایم نکن ...
سلام جمکران
می دونم غروب جمعه ها دل تو هم مثل دل من می گیره....
می دونی چرا...
چون دل ارباب می گیره...
جمکران این جمعه هم گذشت و اما یار نیامد...
کسی آرام می آید،نگاهش خیس عرفان است،
قدمهایش پر از معنا،دلش از جنس باران است
کسی فانوس بر دستش به سان نور می آید
امید قلب ما روزی ز راه دور می آید
Design By : Pichak |