دلنوشته ها
لحظههای معصوم عشق، بر شنزارهای تشنه حجاز باریده است.
صحرای سوزان شوق است و بر مأذنههای امروز، پیغام تازه نور روییده است.
همراه با کاروان سرنوشت، حادثهای سپید، زیر آفتاب میایستد.
نیمه راه حجه الوداع، آغاز بیداری چشمهای زمینیان است.
غدیر و برکه خم برگزیده میشوند تا ولایت علی(ع) برای همگان رقم خورد؛ ولایتی که چشمه حیات لازمان و لامکانی است، چشمهای که تا همیشه تاریخ خواهد جوشید و ولایت و نبوت را به هم پیوند خواهد زد...
صدا، آیه محکم پروردگار بود که از حنجره «لولاک» تراوید: بایستید! به رفتگان بگویید بازگردند و به نیامدگان بگویید بیایند....
خدا به تماشا ایستاده بود و اقیانوس لایزال رحمت، دستهای خورشید را در دست فشرد و بر فراز نظاره خلق، چون پرچمی به اهتزاز در آورد.
آن روز، نگاه محمد صلی ا... علیه و آله، اشاره به جبروت کرد و آرامش علی علیهالسلام اشاره به ملکوت.
با محمد صلی ا... علیه و آله ، هر چه بالا میروی، بالاتر میبینی و این لیاقت، تنها شایسته علی علیهالسلام است که در تسخیر قلب ملایک، سابقهای دیرینه دارد.
گویا همه ملکوت، تذهیبی بود برای نگارش خط نورانی «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ... .»
لب وامی کند پیامبر صلی ا... علیه و آله و حروف نام (علی علیه السلام )، همچون پروانه هایی زیبا، فضا را پر میکنند. تا برکه موج بزند سراسر لبخندهای دیرسالش را.
علی علیهالسلام در کنار پیامبر صلی ا... علیه و آله ایستاده؛ عکسشان در برکه تصویر می کند یکی بودن را.
سه بار دشت تکرار میکند صدای رسای پیامبر صلی ا... علیه و آله را که سه بار در برکه همیشه شاهد مظلومیت، برکه همیشه گواه غدیر موج میزند «من کنت مولاه فهذا علی مولاه».
سنگ ریزههای بیابان، سه بار تکرار میکنند. باد، سه بار پژواک میکند در هر چه کوه است.
آفتاب، هلهله می کند برکه خوشبخت غدیر را که به تماشای تبریک این فرخنده روز نشسته است.
دست دادن مسلمانان با علی علیه السلام جانشین پیامبر صلی ا... علیه و آله و وصی خدا را.
زمان، دوست داشتنیتر پیش رفت و برکه آن حوالی کوچک شد در برابر حریقی از محبت که در دل عشاق افتاد.
شادی جهان به تکثیر رسید و تجلی رشیدترین قامت دین، در آینه غدیر تماشایی شد.
آری! امروز، غدیر است.
امروز، ترجمه طواف بالهای فرشتگان، سپاس از غدیر است.
غدیر، آنجاست که شاخههای علی علیهالسلام و محمد صلی ا... علیه و آله به اتصال پیوندی به نام فاطمه علیهاالسلام اوج میگیرد و دوازده میوه امامت از شجره طیبه شان، به دامان عاشقان میافتد.
آنجا، دستان توحیدی رسول خدا صلی ا... علیه و آله حجابهای ظلمانی را کنار میزند تا آنچه از ناگفتههای رسالت باقی مانده است، زمزمه کند.
مردم! بگویید به باد، به باران، به آفتاب و به آب که اینک علی علیه السلام، جانشین من است و در عبور روز و شب، ماه و خورشید، این چنین جایگاه خود را عوض میکنند تا تاریکی، رهروانشان را نبلعد.
اینک محمد صلی ا... علیه و آله ، دست را به سمت آسمان بالا میبرد تا علی علیه السلام را به همگان نشان دهد.
این، حسن ختام زیبای رسالت محمد صلی ا... علیه و آله است.
اینک، تنها وصی محمد صلی ا... علیه و آله ، بر سکّوی قلبها، نشان افتخار و امامت را به سینه نورانی خویش میآویزد تا عشق را دست به دست بچرخانند و به مقصد برسانند.
آن روز، آنچه در ذهن محمد صلی ا... علیه و آله میگذشت، اتصال راههای زمین به آسمان بود و این بار، مسافران را به جاده ای رو به آسمان هدایت کرد.
نعمت والایی است غدیری که بر لبان متبسمش، قصیده خوش آهنگ هدایت گری و راه گشایی است.
هنوز در اطراف یادهای قدسی ایّام، گرم ترین صدا، «أَلْیَومُ أَکْمَلْتُ لَکُم دینکُم» است.
پای برکههای غدیر، وصیت پیامبر نوشته میشود: «کتاب خدا و اهل بیتم را به یادگار گذاشتهام تا در کوره راههای زندگی، گمراه نشوید. درس مساوات و برادری را میان شما به یادگار گذاشتهام. شما با هم برادرید؛ خدایتان یکی و پدرتان یکی است؛ همه شما از آدمید و آدم از خاک است. عرب و عجم بر یکدیگر برتری ندارند؛ بهترین شما باتقواترین شماست رسوم جاهلیت، باطل است و شیطان از این آب و خاک ناامید شده است.»
Design By : Pichak |