دلنوشته ها
الهی! به مهرت مرا آفریدی و به عنایتت گوهر جانم را پروریدی؛ از هیچ، به هستم آوردی و صورتم بخشیدی!
کردگارا! آدمیان از بندگی غیر تو، زبونی می یابند، امّا چه کسی است که به بندگی ات شرافت دنیا و آخرت نیافت؟
مهربانا! چه نیک ما را به عبودیت خویش گرفتار فرمودی که تو خود، هر که را خواستی، به شرف بندگی ات بار دادی.
الهی! ای قدرتمند بلند! بنده تو در سر پنجه قدرت توست که هیچ گریزی ندارد؛ پس چگونه به عهد خویش با تو نماند، که فرمودی: «أَلَمْ اَعْهَدْ اِلَیْکُمْ یَا بِنی آدَمَ أَلاَّ تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ»؟ می کوشم به عهد خویش بمانم، اما چه کنم که ضعیف و ناتوانم.
چه توشه سازم به کبریای تو، جز شرمندگی و سرافکندگی؟
بزرگواران، اهل عفوند و من از شرّ آن چه بر خود روا داشتم، به جبروتِ بخشش و رضای تو پناهنده می شوم، که اقیانوس نعمت تو مرا فرا گرفت و من گناهِ خویش، به آسمان رحمتت پیش فرستادم.
ای بی کرانه! مرا در بی کران آمرزشت غوطه ور ساز و با زُلال بخششت غسلم دِه، که هیچ کس جز تو، چنین نتواند کرد.
Design By : Pichak |