سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

خدایا آمدم آشتی

آشتی میکنی بامن ؟

نپرس ازمن کجا بودم کجا رفتم

به روی خود نیار من هم به روی خود نمیارم

خودت گفتی گر هزاران بار رفتی  درهای توبه باز است به روی بنده ات

هزاران بار نشد زود آمدم اینبار

ببخشم بچگی کردم گر خشمت گرفته غلط کردم نفهمیدم

بگو ای خوب من چگونه من تورا بخندانم

میدانم باز میخندی به رویم بیا آشتی

ببین باز آمدم سویت

اگر اینبار برگشتم به عشق توست

بیا خوبم جایمان را عوض کنیم با هم

من میشوم عاشق تو میشوی معشوق

تو ناز کن من نازت کشم هردم

مینشینم هر صبح و ظهرو شب سر راهت

بلند میخوانم نامت را

چنان رسوا شوم در راه عشقت تا گم کنم خود را

اگر راهم ندی در قلب خود جایی ندارم

بزرگی تو خدا بزرگی را یادم ده

عزیزی تو عزیزم کن در قلبت

مهربانی تو مهربانی را یادم ده

تو ای خوبم خدا بنگر مرا

میدانم که میدانی دوستت دارم

عاشقت هستم و سخت بیتابم

خدا آشتی ؟

باز هم ببخشایم

                                    بی تو تنهایم

 


نوشته شده در یکشنبه 90/6/27ساعت 11:58 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak