سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

  گمان می کرد می تواند وسعت بی کرانگی ات را به چهار دیواری زندان بکشاند!

گمان می کرد می تواند معصومیت محض را در پشت میله ها به زنجیر کشد!

گمان می کرد می تواند نور خدا را در تاریکی زندان پنهان کند!

چهارده سال رنج مکرّر؛ چهارده سال از پشت میله ها تابیدن!

توخورشیدی و خورشید هرجا که باشد می تابد؛ میله ها نمی توانند مانع نورافشانی اش شوند.

یا باب الحوائج! دیرگاهی است که این میله ها، شاهد سجده های آسمانی ات هستند.

دیرگاهی است که خشت خشت دیوارهای زندان به سوز ناله های شبانه ات، دلخوش اند.

میله های زندان، بزرگ ترین دلیل مظلومیت تو و غل و زنجیر دست و پاهایت، بهترین راویِ مصائب توست.

یا باب الحوائج!

چهارده سال در عمیق ترین سیاه چال جور و ستم هارون، کورترین گره های ناممکن را به یک اشاره گشودی و با سوز مناجات عاشقانه ات، سیاه ترین قلب ها را به لرزه در آوردی!

یا باب الحوائج!

هنوز در گوش غیرت «صفوان»ها، فریاد آزادگی ات طنین انداز است.

هنوز قدرت پوشالی «هارون الرشید»ها، در هم می ریزد از شکوه و جبروت ملکوتی است.

«فدک» در کلام تو زیبا تفسیر می شود.

از نگاه تو «فدک» یعنی تمامیّت ارضی اسلام.

ای قوم محمد صلی الله علیه و آله را موسی، ای اقیانوس خشم و غیظ را کاظم، ای پروردگار عالم را عبد صالح!

فرشتگان، به تسبیح در آمدند مقدمت را. آسمان ها و زمینیان، خون گریستند فقدانت را.

چهارده سال رنج مداوم تمام شد!

دنیا می ماند و یتیمی تا همیشه مکرّر!

 

 

 


نوشته شده در دوشنبه 90/4/6ساعت 2:28 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak