سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

گفت: سى سال است که استغفار مى‏کنم از گناه یک شکر گفتن . گفتند: چرا؟
گفت: روزى مرا خبر دادند که بازار بغداد سوخت، اما دکان تو در آن بازار، سالم ماند و از آتش، گزندى ندید.

همان دم گفتم: ((الحمدلله )) .

ناگاه به خود آمدم و خجلت بردم، از شرم آن که خود را بهتر از برادرانم در بازار بغداد، شمردم و مصیبت آنان را در نظر نگرفتم .

 این ((الحمدلله )) در آن وقت، یعنى مرا با سود و زیان برادران دینى‏ام، کارى نیست .

همین که مال من از آسیب آتش، در امان مانده است، کافى است!پس بر آن شکر بى‏جا،
سى سال طلب مغفرت مى‏کنم!

 


نوشته شده در یکشنبه 90/3/8ساعت 11:19 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak