سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

فردا جمعه است....
     باران می بارد...  کفتر از هجوم باد در پشت پنجره پناه گرفته است...  هوا تیره است...  یادم آمد که عصر پنج شنبه است. لحظاتی که متعلق است به گذشتگان؛ لحظاتی که گمان می کنیم آنها چشم به راه ما هستند تا با فاتحه ای، شاید تنگنای خاک را بر آنان بگشاییم. می نشینم بر سر سجاده و الرحمن و واقعه ... فبای الاء ربکما تکذبان...

        به این می اندیشم که گذر زمان ، فراموشی ها و یا شاید عادت کردن ها هم نعمت های پنهان الهی هستند : فراموشی خاطرات بد ، عادت کردن به چیزهای خوب ...

        حرف از چشم به راهی زدم ، یعنی همان انتظار. فردا "جمعه" است ، روزی که با نام "انتظار" عجین شده ؛ اگر پنج شنبه روز چشم به راهی رفتگان است، جمعه روز چشم به راهی منتظران است. اما انگار همان طور که ما به رفتن عزیزانمان عادت کرده ایم به نیامدن آن عزیز سفر کرده هم!

            فرداجمعه است...

        می گویند تاریخ سراسر عبرت است ...می گویند تاریخ همیشه تکرار می شود ! اما مولا این تکرار تلخ است ....تلخ....:

        دینداران ریا می ورزند و سالوس و بی دینان گستاخی می کنند...

        دین دینداران مقام و منفعتشان شده و بی دینان گستاخی می کنند....

       دینداران و منتظران برای انتظارشان بهایی نمی پردازند و بی دینان گستاخی می کنند...

       خودم را می گویم که فقط نام منتظر را یدک می کشیم تا مبادا روزی در جاده های پر حادثه زندگی دست خالی باشیم .

       بزرگی می گفت :حسین (ع) را منتظرانش کشتند ! بدا به حال ما اگر آن تاریخ در مورد ما هم بخواهد تکرار شود!

        کسانی را می شناسم که تمام زندگیشان انتظار است، تمام کلامشان ندبه است و تمام روزهای هفته شان جمعه. کسانی که گردی از بی تفاوتی منتظران پوچی چون من  بر دامن کبریایی شان نمی نشیند.

        فردا جمعه است.....

       جمعه ها تکرار می شوند ولی تکرار آن شورها دارد، حیاتی دارد که در پس آن تمام" تکرارهای تلخ تاریخ" رنگ می بازد .

       جمعه روز جمع است روز جمع پریشان خاطری ها، روز جمع آشفته حالی ها، روزی که در آن با تمام وجود برای آمدن مردی از تبار نور، از پشت پرچین پیدای ظهور آماده می شویم.

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/3/5ساعت 5:32 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak