سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

آسمان برای تو کفنی بود تا جسم پاکت را در خود بپیچد و وقت وزیدن نسیم بوی عطر جانبخش تو را برای ضمانت به روی دوستدارانت بوزد.
ای که پاکی از تو آبرو گرفته است؛ باز هم اربعینی فرا رسید و سوز دل زینب را برای سوگوارانت هویدا کرد.



اربعین آمد دلم را غم گرفت 
بهر زینب عالمی ماتم گرفت
سوز اهل آسمان آید به گوش 
ناله صاحب زمان آید به گوش
جان اهل بیت عصمت بر لب است 
قافله سالار آنها زینب است
و ندایی برآمد که قافله باز ایستد و بند از محمل ها بگشاید ؛ یاران سفر کرده باز به صحرانشینان چاک چاک کربلا رسیدند.
و چه سخت بود آن روز و چه دشوار بود دیدن این تن های پاره پاره شده بر بیابان گرم کربلا آرمیده
زینب خود را به برادرش رساند 
ای برادر رسید روز موعود من و تو 
شرمگینم از امانتی که به من سپردی و با مظلومیت در گوشه خرابه شام جا ماند و مرا بار دیگر به آتش کشید
هر یک از زنان قافله به سویی دوان شدند
و از همه دشوارتر دیدن رباب است که دست بر خاک کربلا فرو می برد و سراغ اصغرش را از رمل ها می‌گیرد
خدا یا چگونه می توان تحمل کرد؛ مادری خاکها را کنار می‌زند و نجوا می‌کند بیا مادر برایت آب آورده‌ام بیا تا یک بار دیگر برایت لالایی بگویم.
پسرکم از دوری مادر هراس نکردی؟؟ عزیزکم چرا برایم نمیخندی.....
و چه بگویم از نجوای امامی که قافله‌ای را به دنبال دارد خسته و غمگین و نوحه سرا 
در پهن دشت نینوا دیگر پرندگان هم برای امام سجاد نوحه سر داده‌اند
از دور که به شط فرات می نگری نخلها برای همیشه سر تعظیم به وفای علمداری فرود آورده‌اند که تاریخ دیگر چون او را بخود نخواهد دید.
دختری مویه کنان به دنبال پدر می‌گردد و بانگ می‌زند عمه جان یاریم کن تا پدرم را بیابم برایش حرفها دارم.
چشمان اشکبار عمه ملتمسانه می‌خواهد که دفتر دل نگشاید و سخن از آنچه که گذشت نگوید.
گویا باز عاشورا بر پا شده هر کسی حدیت و نقلی از آن روز حادثه می‌گوید و همه را به نوحه و گریه می اندازد
در کنار فرات زنی خمیده به دنبال نعش برادرش دوان دوان پیش می‌آید
عباسم..عزیز خواهر ای مظهر ادب؛ بخوانم تا بیابمت ...آخر چه شده که پاسخ زینبت را نمی‌دهی؟
هر کسی ندبه ای داشت و هر کو از فراغی سخت می گریست؛ 
قافله بعد از درد دلی سنگین و ندبه‌هایی حزین با تن‌های چاک چاک سالار قافله و یاران وفادارش خداحافظی دردناکی داشت.
زمین برای زمینیانی چنین ملکوتی به آسمانها فخر می فروخت.
و در خفا از بی شرمی قاتلان و مسببین این فاجعه خجالت می‌کشید و از شرم آب می‌شد.
***
سلام بر اندوه‌های دل آنان که به سوغات بر مزار کشتگان، عشق بردند و به مویه نشستند. 
اربعین شهادتت را به سوگ می نشینیم، یا حسین(ع)!


نوشته شده در سه شنبه 88/11/13ساعت 2:53 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak