دلنوشته ها
می آیی، می دانم می آیی، می آیی و خاک را متبرک می کنی و به دنبالت صداقت و مهربانی در مؤلفه ای به هم پیوسته می آیند .
آن وقت است که پرستوهای سفرکرده مان از شهرهای دور و جاده های پرغبار برخواهند گشت و دوباره چلچله کلبه های چوبی خودمان می شوند .
بهار رنگ و رو باخته دل هامان دوباره طراوت خواهد گرفت و زخم عشق مرهم گذاشته خواهد شد .
می دانم وقتی می آیی خیلی چیزها را خواهی آورد و به آن هایی که هنوز ذره ای از ترنم انتظار در چشمانشان و شاخه ای از یاس در دستانشان و خوشه ای از عشق در قلب هایشان هست، سبد سبد سیب خواهی داد .
می دانی اگر به شاخه ای از درخت پرماجرای زندگی من بنگری، آن ها را در زندگی من هم می یابی . دوستانی که مانند یک هوای بعد از باران می مانند، عاشقانی که نشانه ای از طلایه داری روزهای روشن آینده را می توان در عمق چشمانشان خواند .
دوستدارانی داری که خبر آمدنت، آمدنی زود، را به تازگی به من دادند . کسانی که قلبشان آکنده از شوکران عشق به انتهای زیبایی است . کسانی که می دانند عشق چیز قشنگی است .
Design By : Pichak |