دلنوشته ها
عقربههای ساعت زیر آفتاب داغ روزهای نخستین تیرماه خمیازه میکشیدند و نمیخواستند به 20 و 40 دقیقه برسند. گویی میدانستند قرار است روسیاهی برخی مدعیان بر تیرگی شبانه او پیشی گیرد و دلها را در فراق پیرو راستین ولایت سوگوار کند.
یک هفته از تیرماه 1360 گذشته بود. هفت روزی که پس از اغتشاشات آخر خردادماه به رای نمایندگان مجلس شورای اسلامی درباره بیکفایتی "ابوالحسن بنیصدر" نخستین رییس جمهوری اسلامی ایران رسیده بودند.
هفتم تیرماه را زخمخوردگان جریان فتنه و نفاق انتخاب کردند تا چراغ جلسه مسئولان عالیرتبه دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی را خاموش کنند و انتقام خود را از روشنگریهای مردی بگیرند که طی نامهای خطاب به رهبر فقید انقلاب اسلامی در بیست و دوم اسفندماه 1359 درباره بنیصدر و اطرافیان او گفته بود: در تلاشهای اخیر رییس جمهور و همفکران او این نکته به خوبی مشهود است که برای حذف مسئله رهبری فقیه در آینده سخت میکوشند. اینها در مورد شخص جنابعالی این رهبری را طوعاً یا کرهاً پذیرفته اند، ولی برای نفی تداوم آن سخت در تلاش اند.
کوردلان میکوشیدند حنجرهای را ساکت کنند که درباره ولایت فقیه به صدا در آمده بود که "هرقدر از پرهیزکاری و ویژگیهای اسلامی محمد (صل الله علیه و آله) دور شوی، از خط امام منحرف شده ای... آنهایی که ولایت فقیه را قبول ندارند در هر مقامی که باشند سرنگون خواهند شد".
او بر این باور بود که با اتکا به ولی فقیه میتوان از سد فتنهها گذشت "به دنبال هر انقلاب، مشکلات فراوان وجود دارد، ولی به امید خدا و به امید رهنمودهای رهبر، ما مردم مسلمان ایران تصمیم قاطع اتخاذ کردهایم که استقلال پرعظمت خود را به هیچ قیمت و به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی از دست ندهیم" (هجدهم خردادماه 1359).
وی در آخرین پیام خود به مناسبت روز جمهوری اسلامی تصریح کرده بود که امام به عنوان رهبر، "محور مکتب اسلام" است و آنها را منشا وحدت و یکپارچگی قشرهای مختلف جامعه دانسته بودند. از نگاه او، امام "تجلی ارزشهای والای اسلامی" است.
تبیین الگوهای صحیح ولایت فقیه از دید او در کتاب جاودانه تاریخ آمده است. او در صفحه 78 جلد سوم این کتاب تصریح میکند "شما در مسایل فردی آزادید و می توانید از هر مجتهد عادل برجسته که به نظر شما بهترین مجتهد است تقلید کنید...اما در مسایل اجتماعی فقط یک مقام در جامعه حق اظهار نظر دارد و جامعه باید یک مقام و مرجع و ملجأ را به رسمیت بشناسد... فتوای منتخب رهبر در مسایل اجتماعی ارجحیت دارد".
در آن دوران که برخی ناآگاهان به عمد یا از روی جهل هر روز ذهن و دل مردم را درباره انقلاب اسلامی میآلودند، حضور تمام قد او را در حمایت از ولی فقیه زمان را میبینیم تا جایی که به فریادی رسا میخروشد "حتی اگر نظر دیگران در مسایل اجتماعی از ارزش علمی بالایی هم بر خوردار باشد در صورت ارایه حکم از سوی رهبری، نظر آنان فاقد ارزش اجتماعی است (صفحه 75).
وی حتی در تبیین این باور، دامنه نگاه خود را فراتر میبرد و در صفحه 74 جلد هشتم آن کتاب میگوید: اگر فتوای مجتهد مورد نظر ما با رهبر در مسایل اجتماعی متفاوت بود باید به نظر رهبری عمل کنید.
سخنپراکنیها و شایعهسازیهایی که خط نفاق و بازیچههای آن علیه یکی از بنیانگذاران قانون اساسی سبب شد تا بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی در یک سخنرانی تاکید کنند: امروز هم اینطور که ملاحظه میکنید روز تهمت است. هرکه هرچه دلش خواست به هرکس می گوید… به اشخاص متقی تهمت میزنند. حالا افتادهاند به جان مثل بهشتی. از آقای بهشتی میترسند برای اینکه فرد لایقی است و آنها نمیخواهند اینطور افراد باشند. میخواهند او را هتک کنند و ساقطش کنند. من بیست و چند سال است ایشان را از نزدیک میشناسم. اینها مردمی هستند که برای اسلام کار میکنند.
این سخن امام خمینی (ره) که " بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود"، با بیانات ایشان درباره شهدای هفتم تیرماه 1360 همراه شد "آنقدری که من آنها را میشناسم از ابرار بودند و در راس آنها مرحوم شهید بهشتی است. -ملت ایران در این فاجعه 72 تن بیگناه به عدد شهدای کربلا از دست داد... بهشتی یک ملت بود برای ملت ما... آنچه من راجع به ایشان متاثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این انقلاب است... من او را یک فرد متعهد،مجتهد،متدین،علاقهمند به ملت، علاقهمند به اسلام و بدرد خور برای جامعه خودمان میدانستم".
حال پس از 29 سال، در دورانی که بعد از برگزاری دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری دندانهای تیز شده دشمنان خارجی از ورای مرزها به طمع آسیبرسانی به نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه، خود را نمایاند، رفتاری از خواص سر زد که سبب گلایههای رهبر معظم انقلاب اسلامی شد.
در شرایطی که رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها خواص را به بصیرت و شفافسازی مواضع خود در غبارافکنیهای فتنه دعوت کردند، اما همچنان شاهد اصرارهای بیوت برخی سابقون انقلاب اسلامی بر اتخاذ مواضعی بودند و حتی خود نیز به ابهامآفرینیهای بیشتر اقدام میکردند.
متاسفانه نزدیکان مردی که جان خود را به پای نهال نورسته ولایت فقیه در ایران اسلامی نثار کرد، بیتوجه به گفتههای او عمل کردند که "من برای ملت یک توضیح دارم و آن این است که ما معتقدان سرسخت ولایت فقیه و امامت قاطع رهبر عالیقدرمان هستیم".
پس از ایراد خطبههای نمازجمعه بیست و نهم خردادماه 1388 توسط آیت الله خامنهای، مناسب این بود که عقاید "شهید عدالت" بار دیگر برای پسر او قرائت میشد که "عادت کنیم با هم مشورت و تبادل نظر کنیم، رأیگیری کنیم هر رایی اکثریت آورد برای همه ما محترم باشد" (جاودانه تاریخ، ص 154).
تاکید او را مبنی بر اینکه "گروههایی که در برابر جمهوری اسلامی ایستادهاند، قیام مسلحانه دارند و اینان در هر شکل و هر لباسی که باشند، محکومند"، چگونه میتوان با آنانی گرد هم آورد که پسر او، سنگ مظلومنماییشان را به سینه میزند؟
او بر این باور بود که "ایفای وظیفه سیاسی، غیر از سیاستبازی است"، سیاستبازی را "خودپرستی، مقام پرستی، سودپرستی، فدا کردن مصالح جامعه در راه مسایل شخصی، دروغ زنی و دروغ گویی" میداند.
بیت این شهید بزرگوار را باید به گفتههای او در سال 1359 نیز ارجاع داد که تصریح میکند "دروغزنی، شایعهسازی، تضعیف نهادهای مسئول، مسموم کردن جو اجتماعی، تفرقهافکنی، وحدت و یکپارچگی و انسجام جامعه را به خطر انداختن، با هر وسیله و از هر طریق که باشد، ممنوع است و مسئولان کشور و خود شما ملت باید جلوی دروغزنی، تهمت زدنها، شایعهسازیها و تفرقهاندازیها را بگیرید... قوه قضاییه وظیفه دارند با قاطعیت جلوی دروغزنی و تهمتزنی، شایعهسازی و جوسازی مسموم را قاطعانه بگیرد.
با این توصیف نمیتوان پذیرفت که شهید "محمد حسینی بهشتی" به هیچ جریانی بجز حامیان ولایت و دلسوزان انقلاب اسلامی تعلق دارد. جنبههای گسترده نفوذ او در دلهای مردم، از او چهرهای ملی ساخته که به تک تک مردم ایران زمین متعلق است نه یک گروه یا حزب خاص؛ چرا که خود او نیز بر این باور بود که "حزب برای انقلاب است نه انقلاب برای حزب".
مهر بهشتی بر گوشه دل ملت کافی است تا دست مصادرهکنندگان نام او را از دامن پاک او بزداید و برای تجلیل از آرمانهایی که سالها برای حفظ آنها، زندان و تبعید و سختی را در چشم بهشتی هیچ کرده بود، آستین همت بالا بزنند.
از مریم مسعود
Design By : Pichak |