دلنوشته ها
ساعت 20/22 بعد از ظهر روز شنبه سیزدهم خرداد ماه سال 1368 ، قلب بزرگمردی از مردان خدا از کار ایستاد، قلب انسانی که خورشید بر نور وجودش سر می ساید و آسمان به پاسداشت عظمتش خاکبوس پایش بود، بزرگمردی از سلاله زهرای اطهر سلام الله علیها که نرمی صدای ملکوتی اش گوش زمان را نوازش می داد و شعاع سیمای نورانی اش، روشنگر راه زندگی بود. او تمام هستی اش را برای تحقق هدفها و آرمانهای والای انقلاب اسلامی گذاشته بود، او تمام عمرش را برای جلب رضای خدا صرف کرده بود و قامتش را جز در برابر خداوند بزرگ، در مقابل هیچ قدرتی خم نکرده بود، بزرگمردی که زندگی اش دفتری بود گشوده برای پیمایش راه سعادت و پویش طریق کمال، مردی به وسعت همه تاریخ و به گستره همه حقیقت های هستی. آن بزرگمرد الهی عزت پایمال شده ملت ایران را به آنها بازگردانده بود، دست شاهان ستمگر و دست غارتگران شیطان بزرگ؛ آمریکای جنایتکار را از ایران زمین، کوتاه کرده بود، آن مرد اسلام را در سرزمین ایران احیا کرده بود، مسلمانان ایران و جهان را عزت بخشیده بود و جمهوری اسلامی را در سرزمین ایران برپا کرده بود، 8 سال دفاع مقدس را فرماندهی کرده بود و در مقابل همه قدرتهای شیطانی شرق و غرب ایستاده بود. حال لحظه وصال آن بزرگمرد فرا رسیده بود و باید روح خدا به خدا می پیوست. آن بزرگمرد در حالی که در ساعات آخر عمرش، طمانینه و آرامشی ملکوتی داشت و مرتبا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اکرم (ص) را زمزمه می کرد به ملکوت اعلی پیوست.
و این گونه خبر رحلت ملکوتیاش در سراسر ایران طنین انداز شد؛« بسم الله الرحمن الرحیم. انا لله و انا الیه راجعون. روح بلند و ملکوتی پیشوای مسلمانان جهان حضرت امام خمینی (ره) به ملکوت اعلی پیوست....»
آری حضرت امام خمینی ، آن ابرمرد، آن بت شکن تاریخ ایران، با دلی آرام و قلبی مطمئن و ضمیری شاد … به ملکوت اعلی پیوست تا بغض ها در گلو شکسته و اشک ها در چشمان عاشقاناش جاری شود.
در این نوشتار سعی داریم نگاهی گذرا بر زندگی حضرت امام خمینی (ره) داشته باشیم .
نگاهی گذرا بر زندگی حضرت امام خمینی (ره)
روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281 هجرى شمسى ( 24 سپتامپر 1902 میلادى) کودکی در شهرستان خمین از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد پای به عرصه هستی نهاد که بعدها تاریخ را رقم زد. او را روح الله نام نهادند. پدر بزرگوار روح الله، مرحوم آیه الله سید مصطفی موسوی از معاصرین مرحوم آیه الله العظمی میرزای شیرازی بود که ندای حق طلبی را در برابر زورگویی های طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت طنین انداز کرده بود بنابراین در حالی که روح الله بیش از پنج ماه از ولادتاش نمیگذشت، پدر بزرگوارشان را به شهادت رساندند. بدین ترتیب روح الله از اوان کودکی با رنج یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. روح الله در سن 15 سالگی نیز از نعمت وجود مادر محروم گردید. (مادر ایشان خانم هاجر نام داشتند)
اندکـى پـس از هجرت آیه الله العظمـى حاج شیخ عبد الکریـم حایرى یزدىـ رحـمه الله علیه ـ (نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى, مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمینى نیز رهـسپار حـوزه علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـى کرد. پـس از رحلت آیه الله العظمـى حـایـرى یزدى امام خمینـى به عـنـوان یـکـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحب راى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق شناخته مىشد. حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به تدریـس چندیـن دوره فقه، اصـول، فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه، مسجـد اعظم، مسجـد محمـدیه، مـدرسه حـاج ملاصـادق، مسجد سلماسى و ... همت گماشتند و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجـد شیخ اعظـم انصــــارى (ره) معارف اهل بـیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمودند و در نجف بـود که بـراى نخـستـیـن بار مبانـى نظرى حکـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولایت فـقیه بازگـو نمودند.
آنچه را که تا بدین جا از زندگی حضرت امام (ره) گفتیم می توان در متنی که پس از توضیحات حضرت امام خمینی (ره)، فرزند گرامی ایشان حاج سید احمد خمینی نوشته و سپس حضرت امام آن را اصلاح نموده اند، مشاهده کرد:
«بسمه تعالى
به حسب شناسنامه شماره : 2744 تولد: 1279 شمسى در خمین، اما در واقع 20 جمادىالثانى 1320 هجرى قمرى مطابق اول مهر 1281 شمسى است. (18 جمادىالثانى 1320 مطابق 30 شهریور 1281 صحیح است)
نام خانوادگى: مصطفوى; پدر: آقا مصطفى; مادر: خانم هاجر (دختر مرحوم آقامیرزا احمد مجتهد خوانسارى الاصل و خمینى المسکن)
صدور در گلپایگان به وسیله صفرىنژاد رئیس اداره آمار ثبت گلپایگان در خمین در مکتبخانه مرحوم ملا ابوالقاسم تحصیل شروع و نزد مرحوم آقاشیخ جعفر و مرحوم میرزا محمود (افتخار العلماء) درسهاى ابتدایى سپس در خلال آن نزد مرحوم حاج میرزا محمد مهدى (دایى) مقدمات شروع و نزد مرحوم آقاى نجفى خمینى منطق شروع و نزد حضرتعالى(1) را (سیوطى و شرح باب حادى عشر و) منطق و مسلما در مطول مقدارى. در ادراک که سنه 1339 قمرى براى تحصیل رفتم نزد مرحوم آقا شیخ محمد على بروجردى مطول و نزد مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانى منطق و نزد مرحوم آقا عباس اراکى شرح لمعه پس از هجرت به قم به دنبال هجرت مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم - رحمة الله علیه - (ظاهرا هجرت ایشان رجب 1340 قمرى بود) (هجرت آیتالله حائرى به قم رجب 1340 و نوروز 1300 شمسى است) تتمه مطول را نزد مرحوم ادیب تهرانى موسوم به آقا میرزا محمد على و سطوح را نزد مرحوم آقاى حاج سید محمد تقى خوانسارى مقدارى و بیشتر نزد مرحوم آقا میرزا سید على یثربى کاشانى تا آخر سطوح و با ایشان به درس خارج مرحوم آیت الله حائرى (حاج شیخ عبدالکریم) مىرفتیم و عمده تحصیلات خارج نزد ایشان بوده است. و فلسفه را مرحوم حاج سید ابوالحسن قزوینى و ریاضیات (هیئت، حساب) نزد ایشان و مرحوم آقامیرزا على اکبر یزدى. و عمده استفاده در علوم معنوى و عرفانى نزد مرحوم آقاى آقامیرزا محمد على شاهآبادى بوده است پس از فوت مرحوم آقاى حائرى با عده اى از رفقا بحث داشتیم تا آنکه مرحوم آقاى بروجردى - رحمةالله - به قم آمدند براى ترویج ایشان به درس ایشان رفتم و استفاده هم نمودم و از مدتها قبل از آمدن آقاى بروجردى عمده اشتغال به تدریس معقول و عرفان و سطوح عالیه اصول و فقه بود پس از آمدن ایشان به تقاضاى آقایان؛ مثل مرحوم آقاى مطهرى به تدریس خارج فقه مشغول شدم و از علوم عقلیه بازماندم و این اشتغال در طول اقامت قم و مدت اقامت نجف مستدام بود و پس از انتقال به پاریس از همه محروم و به امور دیگر اشتغال داشتم که تاکنون ادامه دارد. …»
مبارزات سیاسی و جهاد در راه خدا که در بینش اعتقادی و تربیت خانوادگی حضرت امام (ره) ریشه داشت، از همان آغاز نوجوانی شروع شد. حضرت امام خمینی (ره)، خود خاطـره خـویـش از جنـگ جهانی اول را در حالی که نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنین یاد مـى کنند:« مـن هـر دو جـنـگ بـیـن المللـى را یادم هست ... مـن کـوچـک بـودم لکـن مـدرسـه مى رفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مرکزى که ما داشـتـیـم در خـمـیـن، مـن آنجا آنهـا را مى دیـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـدیـم در جـنـگ بیـن المـلـل اول.…»
ایشان همچنین در جای دیگر اوضاع سیاسی و خفقان آن روزگار را این چنین تشریح مى فـرمایند: «مـن از بچگى در جـنـگ بـودم ... ما مـورد زلقـى هـا بـودیـم، مـورد هـجـوم رجـبعلـیـهـا بــودیـم و خـودمان تفنگ داشتیـم و مـن در عیـن حالى که تـقـریـبا شـایـد اوایـل بلوغم بود، بـچـه بودم، دور ایـن سنگـرهایى که بـسـتـه بـودنـد در مـحل ما و اینها مى خـواسـتند هجـوم کـنند و غـارت کـنند، آنجا مى رفـتـیــم سنگرها را سرکشـى مى کردیـم.»
در 16 مهرماه سال 1341 لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که به موجب آن شرط مسلمان بودن، سوگند به قرآن کریم و مرد بودن انتخاب کنندگان و کاندیداها تغییر می یافت، به تصویب کابینه امیراسدالله علم رسید. به محض انتشار خبر تصویب این لایحه، حضرت امام خمینی (ره) به همراه علمای بزرگ قم و تهران دست به اعتراضات همه جانبه زدند؛ حضرت امام (ره) و علمای قم و تهران تلگراف ها و نامه های سرگشاده اعتراض آمیزی را به شاه و اسدالله علم مخابره کردند که این کار موجی از حمایت را در اقشار مختلف مردم برانگلیخت. در یکی از این تلگراف ها، حضرت امام خمینی (ره) این چنین با لحن تند به شاه و نخست وزیر هشدار می دهند: «اینجانب مجددا به شما نصیحت مى کنـم که بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و قانـون اساسـى گردن نهید واز عواقب وخـیـمـه تخلف از قـرآن و احـکام علماى ملت و زعماى مسلمیـن و تخـلف از قانـون اساسی بـترسید وعـمـدا و بـدون مـوجب مـمـلکت را به خطـر نـیـنـدازید و الا علماى اسلام درباره شمـا از اظهار عقیـده خـوددارى نخـواهنـد کـرد.»
در حقیقت ماجرای انجمن های ایالتی و ولایتی نقش حضرت امام خمینی (ره) را در رهبری قیام و روحانیت نشان داد.
در دیماه همان سال (1341) شاه خواستار رفراندوم برای اصول ششگانه اصلاحات (شاه این اصلاحات را انقلاب سفید نام نهاده بود) شد، اما حضرت امام بار دیگر مراجع و علمای قم را به نشست و جاره جویی دوباره فراخواند و با پیشنهاد حضرت امام خمینى (ره) عـیـد باسـتانـى نـوروز سـال 1342 در اعـتراض به اقدامات رژیم تحریـم شد.
حضرت امام خمینی در سـخـنـرانى خـود در روز دوازده فـروردیـن 1342 شدیـدا از سـکـوت عـلماى قـم و نجف و دیگر بلاد اسلامى در مقابل جنایات تازه رژیـم انـتـقـاد کردند و فـرمـودند: «امـروز سکـوت هـمـراهى بـا دستگـاه جبـار است.» ایشان روز بعد ( 13 فروردیـن 42 ) اعلامـیـه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى یعنى غارتگرى را منـتـشر ساختند.
در چهـاردهم فروردیـن 1342 آیـه الله العظمـى حکیـم از نجف طـى تلگـرافـهـایى بـه علما و مراجع ایران خـواستار آن شدند کـه همگـى به طـور دسـتـه جمـعى به نجف هجرت کنند. حضرت امام (ره) در پاسخ تلگـراف آیـه الـلـه العـظـمى حکیـم تاکید کردند کـه هـجـرت دسـتـه جمـعى علما و خالـى کـردن حـوزه علمیه قـم به مصلحت نیست.
امام خمینى در عـصـر عاشـوراى 13 خرداد سال 1342شمسى در مـدرسه فیضـیـه نطق تاریخـى خـویـش را که آغازى بر قیام 15 خرداد بود ایراد کردند و همین سخنرانی کافی بود که شاه فرمان خاموش کردن قیام را صادر کند بنابراین در سحرگاه پانزده خرداد 42 صدها کماندو، منزل حضرت امام را محاصره کرده و ایشان را در حالی که مشغول نماز شب بود دستگیر و سراسیمه به تهران منتقل کرده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زندانی کردند و غروب آن روز به زندان قصر منتقل نمودند. خبر دستگیری حضرت امام خمینی (ره) مردم شهرهای ایران را آن چنان برپا داشت که قیام خونین 15 خرداد42 را رقم زدند. در شامگاه 18 فـروردیـن سال 1343 بـدون اطلاع قـبـلى، حضرت امام خمینى (ره) آزاد و به قـم منتقل شدند، در اولین سالگرد قیام 15 خرداد 42، حضرت امام خمینی (ره) با صدور بیانیه مشترک با دیگر مراجع تقلید این روز را به عنوان عزای عمومی معرفی کردند. حضرت امام همچنین در 4 آبان 43 بیانیه انقلابی خویش را صادر کردند و در آن نوشتند که : « دنـیا بـدانـد که هر گرفـتارى اى کـه ملـت ایـران و مـلـل مسلمـیـن دارنـد از اجـانب اسـت، از آمـریکاست، ملـل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـریکـا خصـوصـا متنفــر است... آمـریکـاست که از اسـرائیل و هـواداران آن پشتیبـانـى مـى کنـد. آمریکاست که به اسرائیل قـدرت مـى دهـد که اعراب مسلـم را آواره کند.»
افشاگری حضرت امام (ره) در آبان 43 بر علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، مردم ایران را در آستانه قیامی دوباره قرار داد. بنابراین سحرگاه 13 آبان 43 دوباره کماندوهای مسلح، منزل حضرت امام (ره) را در قم محاصره کردند و پس از بازداشت، ایشان را با یک فروند هواپیمای نظامی به ترکیه تبعید کرند. به دنبال تبعید حضرت امام خمینی به ترکیه، موجی از اعتراضها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطیلی طولانی مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمانهای بین المللی و مراجع تقلید جلوه گر شد. اقامت اجباری حضرت امام (ره) در ترکیه یازده ماه به دراز کشید که این خود فرصتی مغتنم برای ایشان بود تا تدوین کتاب بزرگ تحریر الوسیله را آغاز کنند.
روز 13 مهرماه 1343، حضرت امام به همراه فرزندشان آیه الله حاج آقا مصطفی از ترکیه به تبعیدگاه دوم، یعنی کشور عراق اعزام شدند که دوران اقامت ایشان در نجف 13 سال طول کشید اما در تمام این دوران حضرت امام (ره) با ارسال نامه ها و پیک هایی به ایران، ارتباط خویش را با مبارزین حفظ نموده و آنان را در هر مناسبتی به پایداری در پیگیری اهداف قیام 15 خرداد فرا می خواندند.
در اسفندماه 1354 شاه در یک اقدام وقیحانه تاریخ رسمی ایران را از مبدا هجرت پیامبر اسلام به مبدا سلطنت شاهان هخامنشی تغییر داد، این اقدام از سوی حضرت امام با واکنشی سخت مواجه شد؛ حضرت امام (ره) فتوا به تحریم استفاده از تاریخ بی پایه شاهنشاهی دادند که این تحریم با استقبال مردم ایران روبرو شد و شاه را بر آن داشت تا از موضع خویش عقب نشینی کرده و تاریخ شاهنشاهی را در سال 1357 لغو کند.
سال 1356 سال اوجگیری انقلاب اسلامی و قیام مردم ایران بود؛ حضرت امام خمینی (ره) در مردادماه سال 1356 در پیامی اعلام کردند: « اکنون به واسطـه اوضاع داخلى و خارجى و انعـکاس جنایات رژیـم در مجامع و مطـبـوعات خارجى فرصتى است که باید مجامع علمى و فـرهـنگى و رجال وطن خـواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمـنهاى اسلامى در هر جایـى درنگ از آن استفاده کنند و بى پرده بپا خیزند.»
در اول آبان 1356 فرزند برومند حضرت امام (ره)، آیه الله حاج آقا مصطفی خمینی به شهادت رسیدند، حضرت امام این واقعه را از الطاف خفیه الهی نامیدند و شهادت فرزند برومند ایشان نقطه آغازی بر خیزش دوباره حوزه های علمیه قم و قیام مذهبی ایران بود. اما رژیم شاه با درج مقاله ای توهین آمیز علیه امام در روزنامه اطلاعات به خیال خود قصد انتقام داشت که اعتراضات به این مقاله، قیام 19 دی ماه قم را منجر شد که طی آن جمعی از طلاب انقلابی به خاک و خون کشیده شدند.
در سال 1357 وزاری خارجه ایران و عراق در نیویورک دیداری داشتند که در آن تصمیم به اخراج حضرت امام خمینی از عراق گرفتند؛ بنابراین در روز دوم مهر ماه 1357، منزل امام در نجف بوسیله نیروهای بعثی محاصره گردید. روز 12 مهرماه نیز حضرت امام (ره) نجف را به قصد مرز کویت ترک گفتند، اما دولت کویت با اشاره رژیم پهلوی از ورود امام به این کشور ممانعت کرد و حضرت امام (ره) پس از مشورت با فرزندشان (حاج سید احمد خمینی) تصمیم به هجرت به پاریس گرفتند و در روز 14 مهرماه ایشان وارد پاریس شدند. حضرت امام (ره) در تمام دوران اقامت خویش در نوفل لوشاتو (حومه پاریس) قیام مردم و انقلاب را رهبری کردند؛ ایشان در دیماه 57 شورای انقلاب را تشکیل دادند که این اقدام شاه را بر آن داشت تا در روز 26 دیماه از کشور فرار کند و مردم ایران را به جشن و پایکوبی بکشاند.
در بهمن ماه 57 خبری بسیار خوشحال کننده برای مردم ایران منتشر شد و آن خبر این بود که حضرت امام خمینی (ره) قصد بازگشت به خاک میهن اسلامی را دارند تا در کنار مردم در روزهای سرنوشت ساز و خطیر انقلاب اسلامی حضور داشته باشند و این گونه بود که در بامداد 12 بهمن 1357 پس از 14 سال دوری از وطن، حضرت امام خمینی (ره) وارد خاک پاک ایران اسلامی شدند و مورد استقبال باشکوه مردم ایران زمین قرار گرفتند.
در آستانه نیمه خرداد سال 1368 اتفاقی رخ داد که غوغایی در دل مردم ایران نهاد، زلزله ای عظیم در دلهای مردم ایران رخ داد، بعضها ترکید و سرتاسر ایران و جهان که با نام و پیام امام راحل آشنا بودند، یکپارچه گریستند و بر سر وسینه زدند، چرا که یار همیشه انقلاب، آن بزرگمرد تاریخ ساز، آن نجات دهنده بشریت از جهالت و ظلمت، به ملکوت اعلی پیوسته بود، آن مرد به وصال یار رسیده بود اما یاران خود را در فراق خویش گریان و پریشان گذاشته بود. آن بزرگمرد رفت و چه خوب رفت؛« با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جایگاه ابــدى سفر مى کنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحیـم مى خـواهـم که عذرم را در کوتاهى خدمت و قصـور و تقصیر بپذیـرد و از مـلت امـیدوارم که عذرم را در کـوتاهى ها و قصـور و تقصیـرها بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم و اراده بــه پیش بروند.»
امام رفت، اما راه و یادش جاودانه است، او حقیقت بود و حقیقت همیشه زنده و فناناپذیر است، بنابراین او هنوز هم با ماست و در کنار ما.
پاورقی:
1- منظور آیت الله پسندیده مىباشند.
Design By : Pichak |