سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

مادر، ای لطیف ترین گل بوستان هستی، ای باغبان هستی من، گاهِ روییدنم

باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند. گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد.

گاهِ بیماری ام، طبیبی بودی که دردم را می شناسد و درمانم می کند.

گاهِ اندرزم، حکیمی آگاه که به نرمی زنهارم دهد.

گاهِ تعلیمم، معلمی خستگی ناپذیر و سخت کوش که حرف به حرف دانایی را در گوشم زمزمه می کند.

گاهِ تردیدم، رهنمایی راه آشنا که راه از بیراهه نشانم دهد.

مادر تو شگفتی خلقتی،

تو لبریز از عظمتی؛

تو را سپاس می گویم و می ستایمت



خشم لبریز از مهربانی:

مهربانی و لطافت مادر را بارها یاد کرده ایم و ستوده ایم، 

ولی من، لحظه های ناب خشم و قهر او را نیز می ستایم؛ لحظاتی که پایم در راه می لغزید

و سوی بیراهه می رفتم؛ لحظاتی که دست به خطا می بردم و از سر جهل راه عصیان پیش می گرفتم.

نه به کلام او دل می سپردم و نه به نگاه زنهار زده اش وقعی می نهادم. 

سر در جیب جهالت فرو کرده، راه خود می رفتم و او چون کوهی سترگ، راه بر من می بست. 

چون رودی خروشان می خروشید، آن گونه که خود را خردتر از آن می دیدم که نافرمانی کنم

و چه زود پرده جهالتم دریده می شد و چشم دلم گشوده، و می دیدم که با آن خشم لبریز 

از مهربانی اش، چگونه راه مرا بر پرتگاه خطا بسته است و آن گاه، فروتنانه به سپاسش می نشستم.


فقط مادرررررررررر

تاج از فرق فلک بر داشتن ........ تا ابد ان تاج را بر سر داشتن ..... ملک عالم را مسخر داشتن......بر تو

ارزانی که ما را خوشتر است .....لذت یک لحظه مادر داشتن 

وز مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری!

روز مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ،دلواپسی!

روز مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری !

روز مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد

روز مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن او که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود

روز مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن.... 


مادرم روزت مبارک


نوشته شده در چهارشنبه 89/3/12ساعت 3:48 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak