دلنوشته ها
رستاخیز عشق است.
زمین، به مهمانی آسمان میرود.
اهالی ملکوت، کجاوه هدایت را به دوش گرفتهاند.
دسته دسته ستاره، پشت در خانه موسی بن جعفر علیه السلام صف کشیدهاند تا رضای الهی را در رضای تو بجویند.
دستهایت در دستهای قرآن است و خورشید هدایت، از مشرق چشمهایت طلوع میکند.
تو آبروی شیعهای و آبروی اسلام.
شیوایی ات، اهل کتاب را به تردید میاندازد.
عقل، زیر سایه اندیشه زلالت مینشیند تا گرد هر چه ناراستی را بزداید و لکه هرچه تردید را بپیراید.
قدم که بر میداری، ترس از دو راهیها محو میشود و گردنههای پیچا پیچ، بزرگراهی میشود مستقیم؛ بی هیچ بیمی از سقوط.
درختان صف به صف، شکوه جاودانه آمدنت را به تماشا ایستادهاند و آبشارها، قد کشیدهاند زلالی و سرفرازی نگاهت را. جادهها، شوق رسیدنت را، سراسیمه دویدهاند.
بوی تو وزیدن گرفت و تمام گردنهها به سمت مدینه چرخیدند. تمام دشتها پیراهن گل به تن کردند.
یا غریب الغربا! شور آمدنت، چه رستاخیزی بر انگیخته در چهار گوشه عالم! پلک که وا میکنی، تمام شادیها متولد میشوند با تو، خوشبختی و رستگاری همیشگی است. نزول جاودانه مهربانیات، بر شوره زار غربت و تنهایی زمین، خجسته باد.
پلک بگشا نوازد مدینه! تا پرندگان خوش الحان، آشیان گزیده بر شاخسار نگاهت، دنیا را زیر پر و بال سعادت بگیرند و در تاریکنای دنیا، آفتاب لبخندت، «شمسالشموس» لحظههای بیکسی انسان باشد.
تو در ادامه مهربانی خدا در مقدسترین دقایق موعود، زاده شدی، تا خواب تمام باغستانهای عقیم، از عطر نفسهای تو، به شکوفایی و رویش برسد.
خاک، بوی قدمهایت را حس کرد و آسمانی شد.
قاصدکها، تادورترین سرزمینها را، مژده آمدنت را به چشمهای تشنه رساندند. خاک، قدم گاه قدمهای ملکوتی تو شد و فرشتهها، زایر همیشگیات تا به هر بهانه، به زیارت چشمان روشنت بیایند و بوی خوشت را برای آسمانها سوغات ببرند.
هنوز نام تو گره گشاترین است.
نامت که میآید، همه سنگها به احترام بر میخیزند و درختها صلوات میفرستند.
هر کجا نام تو ای هشتمین ستاره هفت آسمان میآید، هوا معطر میشود و آبها متبرک میشوند.
Design By : Pichak |