دلنوشته ها
میآیی؛ پرچم عشق بر دوش، با نشانهای از آن سوی آسمان.
در وجودت تکهای از بهشت جا مانده ؛ آن گونه که از چشمانت عطر یاسی عجیب میتراود.
روشنای چهرهات با افقهای دور و درخشان نسبت دارد.
نخلها، پیش قامتت کوچک مینمایند، ای بزرگمرد دوست داشتنی!
نامت از دهان زمین نمیافتد.
آزادگی، دوست دیرینه تو و عشق، همسفره همیشگی توست.
قبایل عرب از گندمزار شجاعت تو نان میخورند.
پرندگان، چشم بر قانون رهاییات دوختهاند.
میآیی و از جای گامهای سپیدت، درختانی از آینه قد میکشند.
مهتاب، امواج نگاه توست که بر دامن آسمان میریزد.
تو علیاکبری؛ علوی سیرت و نبوی صورت.
جوانمردی آیین توست.
لبهای ترک خوردهات، سالهاست فرات را سر در گریبان نگه داشته است.
میآیی و ما فانوسهای عاشقی در دست، میلاد خجستهات را نور میپاشیم.
امروز، سروش آسمان، تهنیت گوی مولود توست.
امروز، روز ولادت توست.
تویی که عشق از یادآوری نامت به خود میبالد و آسمان، شکوه تو را هماره با عطر صلوات، میستاید.
ذرات خاک، بوی خوش قدمهایت را به سماع درآمدند، آن گاه که پلکهای کوچکت، دنیا را بر هم زد!
مردانگی از همین نگاه آغاز میشود.
تو پلک میگشایی تا روزها و شبها بهانهای داشته باشند برای آمد و رفت.
غیرت علی(ع) در رگهایت میدود و رحمت محمد(ص) در رفتارت.
عشق و عقل در تو به هم رسیدهاند.
کودک دلبند حسین(ع)، خدا خواست تا دنیا دوباره محمد(ص) را به تماشا بنشیند.
پلک گشودی و آفتاب از نگاه روشنت، طلوع کرد.
از دامان لیلا، چون واقعهای بزرگ برمیخیزی و دنیا را به شوری عاشقانه فرامیخوانی.
تو حماسه میآفریدی و پدر، خاطرات قاب شده نگاهت را مرور میکرد. از مدینه تا کربلا، از آمدن سبز تا رفتن سرخ!
چه قدر زیباست: «علی» آمدن، «علی» بودن، «علی» ماندن و «علی» رفتن! ای نهایت خوبیها
میلاد تلاقی دو نور در یک آینه، تکثیر دو اقیانوس، حضرت علی اکبر(ع) مبارک!
Design By : Pichak |