دلنوشته ها
امشب، شب فرو چکیدن قطره قطره دلهاست؛ شب گریه ستارههاست. زمین، نظارهگر اشکهای مهتاب است و فردا آفتاب مویه میکند .
امشب، شب سراسیمگی ابرهای پاره ست، دل آسمان گرفته است.
و فردا توفان حادثه ای تلخ، دلهای مومنان خدا را سخت میلرزاند.
فردا پرندگان سپید بال آسمان آبی، به سوگ مینشینند.
آسمان در غربت جانکاهترین لحظات زمین، مرثیه میخواند و زمین، غروب غم بار خویش را به تماشا نشسته است. مدینه ای که با طلوع جمال محمد صلی ا...علیه و آله به نعمت شکوفایی و رویش رسیده بود، کم کم به خزان آرامش خویش میرسید.
زمزمههای مرثیه گون کوچههای مدینه را یک به یک میپیماید.
خویشاوندی نخلهای مدینه با داغ، زجرآورترین تصویر است. از گلوی اندوهگین هر واژه، نیزارهای ماتم میچکد.
مسجد از صدای روح نواز گل خالی است.
ضجه در محراب ریشه دوانده است.
منبر، در محوطه اشک نشسته است.
تمام دقایق بیست و هشتم صفر، خزان است و وجب به وجب مدینه، تبدار این سفر.
سینههای پرغم احادیث، برای «قال النبی صلی ا... علیه و آله »ها اشک حسرت میریزند.
کنار مولا، چیزی جز غربت نیست. ناگهانی از بی رمقی رخ نموده است.
پیرامون زهرا علیهاالسلام ، اندوهی وسیع پا گرفته است؛ آن چنان که هیچ چشمی ندیده است. اشکهای غلطان مدینه با نالههای «ام ابیها»یی هم سو شده است.
بی شهد نبوت، روزگاری تلخ، ذائقه دین را پر کرده است.
کینهها و لقمه ای از خیبر، زهر در شریان دقایق ریخته است. همیشه و در هر مقطعی، همان گونه که پیامبری از صبح میگوید، عده ای از تبار ابوجهلها هستند که با چرکینی شب، خو میگیرند. اما بینگاه رحمت گستر واپسین پیامبر، کدام لحظه را تاب بیاوریم؟ بیصدای عطوفت زای او، به کدام سو پناه بجوییم؟
پیامبر عشقهای زلال! چشم مبند! بگذار چشمت نگران امت بماند!
Design By : Pichak |