دلنوشته ها
از آبشار زادبوم قطره قطره عشق سرازیر میشد و از هر قطره دریا دریا جنون میجوشید و در دل تک تک مردمان، خروش شناور میشد. از پشت شبنم چشم مادران، اقیانوس اقیانوس رشادت و استقامت فوران میکرد و رودباری از جان فشانی در رگهای فرزندان خاک سرخ، جان میگرفت.
این سوز و گداز کدام «داغ مبارک» بود که چنین شقایقهای شیدایی را بیدار کرده بود؟چه کسی پیراهن عشق را بر قامت مردان سرزمینمان دوخته بود که دلاورانه، جان بر کف، دل دریایی خود را به ملکوت سپرده بودند؟ ملکوتی که انعکاس آوای «هیهات من الذله» از افق آن شنیده میشد.
ترنم عشق به میهن در دلها چه کرده بود که همه در پاسبانی از ذره ذره خاکش، عاشقانه سر میدادند تا سرو غرور وطن از ققنوس سرهای به خاک افتاده تا آسمانهای سرافرازی، سر برون آورد.
شوم خیالان ستم پیشه به امید نفسهای پلیدشان آمده بودند تا انفجار نور را در حصار ابرهای خصمانه حسادت زندانی کنند اما غافل از آنکه تجلی وحدت در آیینه نور تمام حصارها را خواهد گشود.
هجوم سیاه و وحشتآور را نغمه تکبیر و محشر عرفانی جانهانابود خواهد ساخت؛ جانهایی که قبلهنمایشان همه راه جبههها را نشان میداد؛ جبهههایی که دلتنگ خاکنشینان بیادعایی میشد که شور شهادت، تمنای دلهاشان بود.
زمان، زمان تکثیر وحدت بود و محفل، محفل خورشیدباوران و سبکبالان وحدت جو!
آن روزها قرعه عشق به نام زنان و مردانی افتاده بود که شاهکاری به نام انقلاب با رموز استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی آفریده بودند. مسیر جبههها با فروغ دلها، آیینه بندان شده بود؛ دلهایی که فرشتگان را مبهوت اشک و دعا، و راز و نیاز کرده بود.
حافظه آسمان پر از فریاد خون بود؛ فریادی که گاه از زیرآوار، گاه از کلاس درس، گاه از گهواره نوزاد تصویری از عشق میساخت.
آن روزها چشمان خیس کودکان، برای خدا نامه میفرستاد؛ چشمانی که از درک دشتهای لاله آتش گرفته و منتظر روزهای رهایی از جنگ بود. گلوی شادی خشکیده بود و خنجر پیروزی میبایست زخمی بزند تا باران ببارد در کویر دلتنگیها. آری، دلتنگی برای طلوع سپیدهای بیصدای بمب و موشک.
تقویم میهن هنوز هم هشت فصل شیدایی را به یاد دارد؛ هشت فصلی که گردن آویزی به نام داغ لاله با غرور بر گردن زمین انداخت.
هشت فصلی که به همه جهانیان الفبای مردانگی، ایثار، مقاومت، اهورامردی، ایستادگی، همدلی و وحدت را آموخت.
هشت سال دفتر مشق بچهها پر از تصویر خمپاره و مین بود.
هشت سال پرخاطره و سرشار از فراز و نشیب برای ملت مسلمان ایران بود.
دفاع به ما آموخت که از خودباختگی تا خودیافتگی راهی به نورانیت ایثار و معنویت ایمان به خداست.
اینک که به آن سالها میاندیشیم به خود میبالیم و بر بال فرشتگان عنایات خداوندی، بوسه امتنان میزنیم.
یاد و خاطره شهیدان آن روزهای فراموش ناشدنی گرامی باد.
اینک که سالروز آن همتها را پیش رو داریم، بر همه آنان که آن راه را شتافتند و به مقصد رسیدند، درود میفرستیم.
Design By : Pichak |