دلنوشته ها
در سختترین لحظههای آزمون و امتحان، شور عشق و بندگی در رگهای اسماعیل میجوشید و در زلالترین محبتهای پدرانه ابراهیم، میخواست که در پیشگاه طاعت پروردگار قربانی شود .
آسمان، در تپش ثانیهها میجوشید و هراس لحظههای بعد، در جان و نگاه فرشتگان چنگ میانداخت.
اسماعیل، در قربان گاه سر سپردگی زانو زده و گلوی نازکش را به خنجر اطاعت و تسلیم محض پروردگارش سپرده بود.
اراده و ایمان استوار ابراهیم، آتش خشم و کین را در دل شیطانهایی که این بار هم وسوسههاشان در پولاد سخت عزم و اعتقاد یکی دیگر از فرزندان آدم راه نیافت، شعلهور میکرد و خدا، با تحسین و رضا، پیروزی ابراهیم و اسماعیل را به نظاره پرداخت.
ولی خنجر بران و تیز شده ابراهیم، تاب نیاورد بریدن گلوی اسماعیل را؛ که مأمور نشده بود برای بریدن سر اسماعیل؛ مأمور شده بود تا ثابت کند خلوص بندگی ابراهیم را و خداوند، برای هدیه سرافرازی ابراهیم و اسماعیل گوسفندی فرستاد که جای اسماعیل قربانی شد.
و اینک ماه آخر است. هنگام قربانی کردن جان و دل و هوای رستن در سر است.
هنگام پیوند عاشقانه با دلبر است.
حنجر نفس، مشتاق تیغ و خنجر است.
قربان، بهانه عنایت خدای رحمان، فصل قرب جانان و فدا کردن محبوبترین عزیزان در آستان پروردگار منان.
هجرت برای ایمان، پیروی از فرمان و بال گشودن در آسمان.
آی مردم! چه آورده اید برای قربان؟
آن روز، نه روز قربانی شدن اسماعیل بود و نه قربانی شدن آن گوسفند؛ آن روز، روز قربانی کردن نفسها و هوسها بود؛ روز سر بریدن همه دل بستگیها و وابستگیهایی که به غیر خدا ختم میشد.
امروز، روز رستن است؛ روز جستن از این همه طنابهای رنگارنگ شیطان.
روز ایثارهای پنهان و درخواست توفیق دست یابی به رضای پروردگار مهربان. که هر که تسلیم حق شد، سعید است و هر روزی که در آن، خدای هر دو جهان، نافرمانی نشود، عید است.
اینک میسزد، اگر گام در وادی معصیت نگذاریم و دست شیطانها را به گرمی، نفشاریم! که هر چه داریم و نداریم، از او داریم، که دندان مان داد و نان مان.
و عید قربان، بهانه عنایت رحمان. که خوش دلمان ساخت، به حرارت و فروغ ایمان.
باشد تا میهمانی کرامت مولا را قدر بدانیم و در همه شهرها و روستاهامان، به جلوه عظیم عید قربان: ذبح، و تکریم حماسه معنوی ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام پای بند بمانیم. و «هم صدا با حلق اسماعیل» سرود فوز و فلاح بخوانیم.
ما مسلمانیم و هر لحظه در معرض امتحان.
Design By : Pichak |