دلنوشته ها
به روز فکر میکنی. جادههای تاریک را آن چنان قدم فرسودهای که حادثهها، چشمهای جست وجوگرت را میسوزانند .
دستهایت ورق میخورند لابه لای روزها و اتفاقات.
دوربینت را برداشتهای و قدم بر کتفهای کوفته شهر گذاشتهای تا اتفاقی دیگر، قدم به قدم تو را همراهی کند.
چشمهایت را باز کردهای و مینگری. ذهنت طعم غلیظ سوال، را مزه مزه میکند.
خبر، همه فصلهایت را پر کرده است. بهار و خزان در تو، به نحوی دیگر میگذرند.
آنچه را میبینی، برای ندیدهها مینویسی.
نسیم وار، عبور میکنی از سرزمینهای دوردست و عطر تمام قصهها را میریزی در کوله بار خاطراتت، تا برسانی مژده رهایی چند پرنده را از قفسهای اسارت، به آسمان، تا تعریف کنی حکایت دلتنگی گون را به دشتها و باغها، تا اعلام کنی به درختها، خطر شبیخون نا به هنگام تبرها را.
بر بلندترین قله روزگار، عقاب تیز پرواز نگاهت به کمین نشسته است، شکار لحظهها را.
هیچ کجای جهان از حضورت خالی نیست. صدایت، همه جا به گوش میرسد، از صحنه جنگهای خونین، تا پیروزی و شادمانی یک ملت.
گزارش میکنی از حال گلهای گرفتار شده در دست پاییز. گزارش میکنی از قتل عام همه گیر لالهها.
می نویسی از اشکهای عجول، بر گونههای دلتنگی. مینویسی از بغضهای فرو خورده در گلو.
آینه دوربین تو، نقطه تلاقی تصویرهای سرگردان است و نگاهت، حقایق فراموش شده، در ازدحام دروغهای رنگارنگ.
پروانههای حقیقت، از حوالی قلم تو میگذرند.
تو در گستره اذهان جاری میشوی، پروانههای اندیشهات فراگیرند. دنیا در هوای واژههایت حقیقت را نفس میکشد.
قلمت را که برمی داری، قصه آغاز میشود.
تو بر بلندای جهان ایستادهای و واقعیت را به تمام جهان مخابره میکنی.
رسالتت، چون پیامبران، رساندن پیام است که این بار از دلها نازل شده است تا به دلها برسد؛ از راه گوش و چشم.
خبرنگار! تویی که میتوانی مخاطره را مخابره کنی. وقتی پنجرهها را به غل و زنجیر میکشند و نور را با سرعت سرمست جنون به آتش میکشند، وقتی که در پشت دیوار شب، سپیده را اعدام میکنند، تنها تویی که مجوز عبور از این همه هراس را داری.
تنها تویی که میتوانی بغض ترکیده گلوی گلدانها را به تصویر کشی.
تنها تویی که گزارش لغزش بشر را از متن خندههای اهریمنان صلح نما، فریاد میکنی.
بینشی عمیق، فکری روشن، نگاهی نافذ و دستی خالی از کینههای سیاسی، خودت را بر ابزار شعور و معرفت مجهز کن.
پیش از هر چیز، راهت را بشناس و با خودت صادق باش.
در خلوت وجدانت خوب میدانی که مردم از دریچه دوربین و تراوش قلم تو پدیدهها را میبینند و ارزیابی میکنند؛ پس تو رسول ارسال حقیقتی.
رسالت تو، تنها نوشتن نیست؛ اندیشیدن است! مواظب باش، قلمت خطا ننویسید!
Design By : Pichak |