دلنوشته ها
قدس! ای خواب آشفته خاک! ای دیرپای رنج زاد، ای گیسو سپید دردهای ناگفته! ای دستهایت لبریز از ریگستانهای داغ، ای چشمهای منتظرت، خشم کهن سال اجداد فراموش ناشدنیات! ای خاکت سرچشمه زایش، درختانت ریشه درنور دوانده،
آه ای قدس! ای قبله رو به سجود به سمت خورشید، ای در حصار دستهای شیاطین، ای که رقص ابلیسان را در چشمهای تنفرت اشک میریزی !
صدایت را میشنوم. تازیانههایی را که خاکت را شکافته، قلبم را میشکافد.
درختان حماسیات سایبان سالهای زجر تواند و چفیههای خون آلود مردانت، مرهمی برای زخمهای ناسور سالهای تنهاییات. فریاد میزنیم؛ هم صدا با تو، اعتراض میکنیم؛ هم نوا با تو.
قدس! روزهایت را به یغما میبرند، خاکت را تقسیم میکنند و علفهای هرز، بر پیکرت میپیچند و قصد خشکاندنت را دارند.
زیتونهایت بوی خون میدهند
درختان بالغ شهرت، گیسو در خون گستردهاند. بوی مرگ، از تمام خاکت به مشام میرسد
مردانت، با خون وضو میگیرند و در خون، رو به قبلهای در اشغال، نمازهای تاریخی میخوانند.
تمام چفیهها در باد، بوی خون میآورند.
این جا رد پایی از سنگها تا ناکجا کشیده شده، این جا سرزمین خون و سنگ است؛ سرزمین لبخندهای خشکیده بر لبان مادرانت.
از جویهای جاری شهرت، سنگ موج میزنند و تاریخ، به واقعهای شوم چشم دوخته است و ستارهها یک به یک، در سیاهی غرق میشوند
فردا جویبارها و رودخانههای جهان، از دور و نزدیک گرد میآیند تا عظمت دریا را فریاد کنند.
فردا دنیا تاریخی را شهادت میدهد که کلمه به کلمهاش از خون است؛ تاریخی که با چکمه و سرنیزه نوشته شده است.
فردا دنیا، نقشهای را که با سیم خاردار پدید آمده است، به آتش خواهد کشید.
فردا خون قیام، در رگهای آزادگان عالم میجوشد.
فردا بغضی چندین و چند ساله شکسته خواهد شد و زخمی کهنه سر باز خواهد کرد؛ بر شانههای خاک.
آن جا سرزمینی است که با سنگ سکوت، دنیا را پاسخ میگوید.
مردمی که با زبان سنگ سخن میگویند و زبان سنگ، استعارهای به جز سنگ ندارد. هر سنگ، یک قدم دشمنان را به عقب میراند.
و در این جا، مشتها، کاخهای متجاوزان را به لرزه در میآورد، و از هر دهان، فواره فریادی در طلب آزادی میجوشد.
روزی سیمهای خاردار، از بغض این سرزمین، از هم دریده خواهند شد، و خاک، تانکها و تجهیزات دشمنان را در خود خواهد بلعید.
و در فردایی دیگر، ما وارثان خاکیم؛ در سایه سار موعود.
فردا دنیای دیگر را خواهیم ساخت؛ دنیایی که در آن هیچ کس نتواند عبودیت را انکار کند، دنیایی که هم عرفان داشته باشد، هم سیب و هم گل سرخ و هم لبخند و هم موعود.
آن روز دور نیست.
Design By : Pichak |