سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

از لحظه «حرا» با آواز «اقراء» جبریل آمدی، با بشارت خورشید در شب بی‌نهایت انسان برانگیخته شدی و جهان، بهاران بعثت سبزی شد که از سوی تو می‌وزید .

در تاریکای دلتنگی زمین، نام تو ـ ای امین ـ روشنان جان جهان شد و جهان چنان بی‌تاب حضور تو بود که از بوی تو، بهارستان خسته روح به شکوفه نشست تا فانوس ستاره ای بیاویزی بر کوچه‌های تاریک زمین.

 آمدی از منتهای مهربانی آسمان

چقدر جهان محتاج دست تو بود.


دست تو آمد از دور دست مهرورزی آسمان، و غربت نشینان جزیره تن به تماشای مدینه جان رفتند.

حرا آیینه دار طلعت توست و هنوز ستاره‌های مکه به خاطر تو سوسو می‌زنند. بعثت تو بارانی بود بر مزرعه دل‌های عقیم که در بینوایی تن، بوی مرداب گرفته بود.

بعثت تو، آشتی مردم با فطرت بود. اگر تو نمی‌آمدی هجوم آتش فتنه شعله می‌کشید و زمین، در آتش فریب و ریا می‌سوخت.

تو آمدی و چتر توحید را بر سر مردمان تعصب و تفرقه گشودی و دروازه جاهلیت دوزخی را به روی دل‌ها بستی.

آمدی، چتر هدایت بر دوش، و دل‌های خزان زده را با شکوه بهاری نفست شکوفا کردی.

ای آبروی هر دو جهان! بعثت تو کلید روشن امروز و فرداهاست و روضه مبعث تو، بوستان رحمت است. مبعث، بشارت خجستگی است و نوید رهایی از غفلت و عصیان. و سلام بر مبعث؛ بر شکوه چلچراغ هدایت و ایمان در شب بی‌کرانه انسان.

سلام بر نام تو ای پیام‌دار شوکت انسان که با یاد عزیزت، جان، جایگاه فیض فرخنده قدسی است.

حال ای رسول رحمت رحمان، ای بشیر باران بر قوم دیر سال عطش، انسان خسته با چشمان عاشق به میراث مهربان تو می‌نگرد، به میراث مهربان تو ای رسول «حرا».

خداوند چه قدر تو را دوست می‌داشت که افلاک را به خاطر تو آفرید.

ای که جان پاکت، زحمت درس و مشق نبرد بود و قلبت لوح محفوظ علم الهی.

یا محمد!(ص) این ثانیه‌های رازآمیز توست که تکثیر می‌شود و شیرینی وحی را به کام ما می‌ریزد...

می خوانی با کلماتی که از نور و نغمه و نماز پرند.

می خوانی به نام همه انبیا.

می خوانی به همراه تمام تاریخ.

می خوانی با همه خستگی‌های فردا و گویی بال‌هایی از نور، کلمات تو را به چهار سوی زمان خواهند برد.

سلام خداوند و فرشتگان، از عرش، با بادهای مهاجر به تو می‌رسد و تو امروز در راهی قدم خواهی زد که پایانش را فقط خورشید می‌داند و خودت و خدا.

از رد گام‌های تو ای مبعوث! گلستان خواهد جوشید و از چشم‌های تو، اشراق، پرده می‌گیرد.

سلام، ای جاری ترین جریان صبح در کالبد زمین!

یا محمد!(ص) این فصل عاشقانه که آغاز می‌کنی، بوی کدام شعر نگفته مرا می‌دهد.

سلام بر مبعث، بهاری ترین فصل گیتی!

 

سلام بر مبعث، فصل شکفتن گل سرسبد بوستان رسالت!


نوشته شده در دوشنبه 96/2/4ساعت 1:18 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak