دلنوشته ها
کوچه پس کوچههای مدینه امروز دوباره عطرآگین شده است .
بوی بهشت میوزد از خانه علی علیه السلام .بوی بهار میآید از دامان فاطمه علیهاالسلام . بوی ریحانه هستی و گل سرسبد جوانان بهشت میآید از آغوش گرم پیامبر صلی ا... علیه و آله !
حوریان، تمام شهر را آذین بستهاند با گل مریم. عرشنشینان همه به یمن آمدنش، میهمان علی و فاطمهاند.
آسمان، سرشار از کرامت دستانش دامن دامن باران میتکاند بر سر شهر و با شنیدن صدای خندههایش، برای همیشه کوچ میکند از قلب پیامبر صلی ا... علیه و آله !
آری! این حسین است.
سبب اتصال زمین و آسمان، کشتی نجات، سلطان عشق و سید جوانان اهل بهشت.
تمام ذرات هستی در هر گوشه از کائنات به وجد آمدهاند.
زندگی از این به بعد، کتابی است خواندنی که در آن، واژههای عزت و سربلندی، به وفور یافت میشود.
دوران ساخت ارزشها است؛ برهه ای از تاریخ که عملی شدن آرزوهای زلال بشریت را به همراه دارد.
خشتهای آغازین آزادگی و سرفرازی، امروز نهاده میشود.
نوری زلال، فرش را شکافته است و رو به سمت عرش کرده است.
خاک را شب منزلتی است أولی از تمام افلاک. ستارگان، از آسمان چونان دانههای تسبیح به ذکر خداوند، دهان گشودهاند و ستایش میکنند او را؛ ا... اکبر... سبحان ا...
هلال ماه است که از زاویه تاریک خویش پای بیرون گذاشته است.
ملائک با جامهای شیر و شکر، از آسمانها فرود میآیند تا اهل زمین را سیراب کنند؛ از جامهای لایزالی و لم یزلی.
ملائک جام در دست، تشنگان را مییابند تا به هر کدام جرعههایی را بنوشانند.
امشب هیچ بندهای نباید تشنگی را احساس کند.
امشب شب سیرابی از کرامت بی کران خداوند است؛ به یمن آمدن کسی که خویش، لبالب لبریز است از عشق؛ او که در دستش سبوی بندگی میگیرد.
امشب شب میلاد کسی است که به درگاه خدای خویش روزی در کربلای بندگی، نه تنها خویش، که خانواده خویش را به قربانگاه کشاند.
هفت پشت عطش از صلابت نام حسین گرم است.
این حسین علیه السلام است که بوسه باران میشود و این لبان پیامبر صلی ا... علیه و آله است که بر لبان حسین علیه السلام ، بر خاتم عشق و بر نگین هستی بوسه مینشانند.
و این لبان علی علیه السلام است که پیکر حسین علیه السلام را غرق بوسه میکنند و او را همچون جان، در آغوش میفشارد... و این لبان فاطمه علیهاالسلام است که بر گلوی حسین علیه السلام بوسه ای نثار میکند بر آن نقطهای که روزی در التهاب عطش آماجگاه خنجر خواهد شد.
فاطمه میبوسد گلویی را که از آن صدای خداوند، کلام نورانی عشق را به گوش عالم تلاوت میکند و از فراز نیزه...
از سرخی شهادت نمی گویم؛ ای لاله قد کشیده بیسر ملکوت، ای چراغ روشنایی و راهنمایی، آقا همه محرمهای بارانی چشمهایم! از سبزی ولادت میگویم؛ از میلاد، از آن که میآید تا عشق، جنون بگیرد، تا عشق عاشق شود و تازه بفهمند که تو اولین و آخرین لحظه عشقی. تو شاه بیت عشقی، دلم میخواهد این کلمات را فقط برای تو عاشقانه بخوانم.
دلبر هزاره عشق، حسین، نام اول عشق است و عشق به دنیا آمد تا در حسین علیه السلام بجوشد.
بیابان در بیابان طرحی از شوری غریب دارم تا به زیرگامهای معطر تو برسم؛ مثل یک ذره غبار ساده.
امروز برایت مدینه گلباران است.
بانوی نور است و هفتاد فرشته که دست در دست، دورش را گرفتند تا همسایه خستگی دنیامان شوی و علی (ع) بر آستانه در، نماز شکر میخواند.
آمدهای به سیر سیره گل، به تهنیت اقاقی و لاله، به سایبان عرفان و به نهایت عشق.
مولا، ای عظمت شهادت! چقدر نامت دلنشین است؛ حتی برای شهادت!
چیست پنهان در نامت که اشک را مجال تأمل و درنگ نمی دهد و عشق را حیران عاشقانگی خویش کرده است!
مولای عاشقان جان باخته! چقدر یادت برای عارف شدن مغتنم و نامت برای عاشق شدن زیباست!
مولای عاشقان! سلام بر تو باد تا واپسین روز آسمان و زمین!میلادت مبارک!
Design By : Pichak |