دلنوشته ها
این جا عرفات است. این جا چشم عاشقان به آسمان است. این جا ملکوت «ادعونی استجب لکم» است و آسمان از صدای بال فرشتگان لبریز است. این جا، از لابلای چادرها، بوی خدا می آید. و تو ای مسافر سرزمین عرفات، بالهای نیایشات را بگستران، برکه چشمانت را متلاطم کن و همصدا با ملایک نغمه «یا رب، یا رب» زمزمه کن .
ای مهدی فاطمه(عج)، ای گم شده دلها، شنیدهام به عرفات میآیی! در کدام گوشه با خدا به نجوا ایستادهای؟ میدانم که بارها دلت را به درد آوردهام. اما امروز شوق تو سراسر وجودم را فرا گرفته است. آغوش پیراهن یوسفیات را به چشمهای شرمسارم بگشا و هق هق گلویم را با نگاه دریاییات آرام بخش.
تمام راه را به شوق دیدن تو آمدهام. کعبه را به انتظار تو طواف کردم. صفا و مروه را با دغدغه وصالت دویدم. زمزم را به یاد دریای شورانگیز چشمانت نوشیدم و اکنون در عرفات، خیمه به خیمه، تو را میجویم. ای مهدی زهرا علیهاالسلام، خورشید حضورت از مشرق کدام خیمه طلوع میکند؟ حسرت دیدارت را به چشمان امیدوارم مگذار. مرا به گوشه خیمهات رهنمون باش و چقدر زیباست خدا را در کنار تو دیدن و «چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن.»
می دانم. می دانم که چشمان آلودهام دیدار جمال دلربای تو را نمیشاید. میدانم که مرغ حضورت به هرجایی پر نمیگشاید؛ اما باور کن، باور کن که دلم جز مرثیه دوریات را نمیسراید. دست کم نسیم حضورت را به خیمهام بفرست. و مرا در عرفات بیش از این مات مخواه.
عرفه ام را به تو می اندیشم. به تو که حقیقت امروز و آرزوی هر روز منی. به تو که «الصبر مفتاح الفرج» را معنا میبخشی. به تو که شمشیر عدالت را از زندان غلاف به در میکشی. به تو که نخلهای سوزان «فدک» را آبیاری خواهی کرد. به تو که حج را حیات دوباره میبخشی و کعبه را از سیهپوشی درخواهی آورد. امروز عرفات لبریز «اللهم کن لولیک» است. عاشقانت را بیش از این بی قرار مخواه و از پرده به درآی.
ای دل، مهدی فاطمه علیهالسلام بر چوبه یکی از همین خیمهها تکیه کرده است. گوش کن! صدای قرآنش را میشنوی؟ عطر مناجاتش را حس میکنی؟ برخیز! برخیز و خیمه را آب و جارویی کن. میهمانت در راه است و در دستان خود بهشتی از صفا و صمیمیت را به ارمغان میآورد. برخیز و سری از خیمه بیرون کن که پرتو خورشید نگاهش. امروز، عرفات را گرمای دیگری بخشیده است.
خیمه به خیمه تو را میخواهم که پاکترینی. خیمهات همیشه افراشته باد که مرا در برهوت غصهها پناه دادی و از کوثر کثیر خود نوشاندی. جرأت کدام آینه میتواند صلابت تو را بنمایاند؟ ای موسای عشق، ما را بیش از این در سینای انتظار بی قرار مخواه.
ای دل، به منا؟ نه؛ به مشعر؟ نه؛ به مکه؟ نه؛ به میهمانی پرشکوه دعای عرفه! خود را آماده کن. دلت را از غیر نام او پاک کن. این چند روز مانده تا عاشورا با یاد او هم رکاب باش تا به زودی زود در کنار او باشی.
سلام بر تو ای کشتی نجات و ای قتیل عبرات. سلام بر تو که در دعای عرفه با همه اعضا و جوارحت به یگانگی پروردگارت شهادت دادی. راستی که خدایت نیز مشتاق مناجات ملکوتی توست. راستی که نغمه «اللهم اللهم» تو از فرشتگان آسمان دل ربوده است. آهسته! آهستهتر که چشمان اشکبارت عرشیان را به ندبه واداشته است. آهستهتر که آوای مناجات تو از عرفات تا کربلا را شعلهور ساخته است.
عرفات لبریز یاد خداست. زن و مرد، پیر و جوان، همه دست به درگاه او بلند کرده اند. دیده ها گریان است. دست ها لرزان است. سرها به سوی آسمان و لب ها ناله کنان این گونه فریاد می زنند: پروردگارا، دست های دراز شده به سویت را ناامید برنگردان. اینک که از عشق به تو لبریزم، ما را از گناه تهی کن و بر سفره پررحمت خود بنشان.
پروردگارا، اگر دعا کردم اجابت کردی و اگر از تو طلب کردم عطایم فرمودی. اگر فرمانت بردم قدردانی کردی و اگر شکرت کردم افزودی. اینها همه برای کامل کردن نعمت و احسانت بر من بود. منزهی ای آغاز کننده و بازگرداننده. ستوده و بزرگواری. نام هایت مقدس است و مهربانی ات فراوان. معبودا، کدام نعمت تو را برشمارم یا کدام عطای تو را شکر گزارم؟ پروردگارا، نعمت های تو بیش از آن است که آنها را بشمارند یا به آن علم پیدا کنند. پروردگارا، سختی و زیانی که از من دور کردی از عافیت و خوشی هایم بیش بود.
مهربانا، اگرچه در ماه رجب به تو نپرداختم، اگرچه شب های جمعه ام تباه شد، اگر چه لذت رمضان را نچشیدم و اگرچه شب های قدر از کفم رفت، اکنون به عرفه خشنودم. از رحمت خود ناامیدم مساز. مرا به قافله توبه کنندگان رمضان برسان و از گناهانم درگذر. ای معبود عرفه، مرا از کوثر عرفانت بنوشان و از حقیقت «من عرف نفسه فقد عرف ربه» آگاه ساز.
Design By : Pichak |