دلنوشته ها
گویی از راه رسیده ام؛ اما نه خسته، نه بیتوان، نه ملول، سرم به آسمانها میرسد.
صدایم فرازی است رها شده در خواب خاک .آئینگیام را خورشید تاب نمیآورد.
میهمان خدا، صبحی تازه را به امید قربت آغاز کرده است؛ پس از یک ماه انتظار، یک ماه خویشتن داری و اکنون از همه سو به سمت آسمان بال گشوده ام. رها از شتاب دقایق، بی واهمه، تن سپرده به زلال نور و فوارههای بخشش، بلند افراشته و بی هراس ایستاده ام. هزار پرنده در گلویم به آواز نشسته اند. از آسمان سیراب و ته نشین در جذبه نور حق. اکنون کمال ضیافت ا.... است.
سپاس خداوندی را که نعمت بر ما تمام کرد؛ نعمتی که بندگان صالح، آن را تنگ در آغوش فشرده اند. سپاس خداوندی را که توان داد تا در برابرش بندگیام را یک ماه تمام به اقرار بنشینم.
روح سرگردانم را رها کرده است تا در شبهای ستاره ریز مناجات نفس تازه کنم. از راه آمده ام؛ از سفر به اعماق نور.
کدام نعمت از این سرشارتر؟ مرا یارای چشم در چشم نظاره کردن این همه ستاره نیست.
آسمان شده ام، انتهای جاده را به چشم میبینم. بهار در من جوانه زده است. زیر چتر گسترده محبت خدا ایستادهام، بندگیام را میبارم و سر بر خاک میسایم.
شکر خداوندی را که لیاقت آن داد که غبار خواب از آیینه حیات خویش بزدایم.
چراغهای راه را روشن کرد تا در هوایی صاف نفس بکشم. در این لحظات یک دست، بوی بهار را نزدیک تر از همیشه حس میکنم.
امروز، عید من است؛ خدایا، در این روز عزیز مرا در زمره یاران مستحکم خویش قرار ده تا آن گونه باشم که تو میخواهی.
یک ماه میهمانی تو به من آموخت که توکل، تنها بر تو شایسته است. مرا در این روز پاک از خویش، آن چنان برهان که تنها در بند تو باشم.
هنوز میهمانیت ادامه دارد! ما را به نمازی فراخواندهای که رسیدن به مقام بندگی را به من نوید میدهد.
ضرب آهنگ قدمها به سوی مصلی این ضیافتگاه وصل، چه دل نواز در گوش صبح میپیچد!
ریهها پر از هوای روحافزای سحر است.
جذبه ملکوتی نماز، عید را دو برابر زیبا کرده است.
بالهای فرشتگان، قدم به قدم سنگ فرش راه میشود.
صدای ا... اکبر نماز عید از گوشه و کنار شهر، شوقی مضاعف در دلها میافکند.
قلبها در هر تپش خویش ترانه وار، ربّ خویش را میخوانند.
آفتاب روز عید، درخشان تر، سپیدی این روز را تبریک میگوید.
جامههایی پاکیزه، پیشانیهای آکنده از نور، لبهایی مترنم به ذکر حق، یک ماه گذشت؛ با تمام لحظات ملکوتی مناجاتش.
یک ماه، به اندازه گذر یک نسیم و مؤمنان امیدوار، به ذرّه ذرّه اوقات این ایام چشم دوخته و میخواهند قدری از خنکای این ماه را بر روح آتش گرفته شان بکشند تا غفلت یک ساله خویش را در درگاه مغفرت ایزد یکتا به توبه بگذراند.
سی روز دهان از نوشیدنیها و طعامها بسته شد. سی روز سحرگاهان دستها به دعا برداشته شد. سی روز میهمانی و ضیافت به درگاه حق به پایان رسید. سی روز درخواست آمرزش و مغفرت از آستان حضرت حق انجام گرفت.
امروز، روز خداحافظی است؛ روز وداع است با تمام لحظههای خالصانه سحر، روز خداحافظی با شبهای ملکوتی قدر، روز خداحافظی با دعای افتتاح، روز خداحافظی با دعای سحر است. امروز، روزی است که نمازگزاران نماز میگزارند تا سرافرازی خود را در روزه داریشان سپاس گویند.
امروز، رحمت الهی از آسمان آبی پروردگار در دامن نیاز بندگان قرار میگیرد.
بالهای بندگی، بیش از پیش به سمت ملکوت گشوده میشود تا جذبههای عرفانی پرستش را درک کند.
دلها نزدیک تر و قلبها آسوده تر و شادمان از این همه شکوه میشوند و زمین به خود میبالد و باز تکبیر و تکبیر و تکبیر از منارههای افراشته مسجدها در گوش شهر میپیچد.
باز نام خداوند و یاد او جانها را به سمت او متوجه میکند.
الحمد ... على ما هدانا و له الشکر على ما اولانا
Design By : Pichak |