سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها



من راز رنگ سرخ شقایق را 
دیری است کنج سینه نهان دارم 
هر صبحگاه دلهره ام آن است 
کان را به باغ خاطره بسپارم 

هر جا که رنگ عاشقی و مستی است 
جز رنگ خون سرخ شقایق نیست 
در برگ برگ دفتر شیدائی 
رمزی ز راز عاشقی اش باقی است 

گوئی شقایق از ازل عاشق بود 
سودای عاشقی همه جا او را ست 
هر صبح و هر غروب ملال انگیز 
گلبرگ خونی اش ز افق پیداست 

این خنده ها که بر لبش افتاده است 
از یک شب وصال و جنون باقی است 
ور نه به جز ملالت و خون دل 
در برگ های سرخ شقایق نیست


نوشته شده در پنج شنبه 89/3/6ساعت 3:23 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak