دلنوشته ها
از فرش تا عرش، امتداد فرشته است و نور... .
و مدینه، چشم به راه طلوع دهمین خورشید، لحظه شمار.
فرشتگان از عالم بالا، به خاک بوسی قدوم نوزادی میآیند که بیکرانگیاش در اتصال به خانواده عصمت آشکار است.
فوج فوج ملائکه؛ دسته دسته گل؛ باران باران، طراوت؛...
امشب، دل شب، چلچراغی درخشان در آسمان مدینه است.
امشب، حرم آسمان، چراغانی است.
ستارهها، فانوسهایی روشن در دست فرشتگان، و ماه، روشن ترین آیینه بر طاقچه آسمان است امشب.
امشب، فرشتگان بر خانه خورشید نهم، سبد سبد گل بهشتی میپاشند.
در این شب عزیز، نوزاد مبارکی به دنیا میآید تا خورشید هدایت انسان به ملکوت شود.
مدینه در باغی از عطر گل محمدی جاری است.
شانههای شهر، خیس باران گل و ستاره است.
از هفت آسمان، صدای شادمانی میبارد.
آوای تهنیت فرشتگان در ملکوت شب شنیدنی ست.
و امروز، سکه دولت به نام تو میزنند که زبانت، زبان «علی بن ابی طالب» است و امتداد رسالت آسمانیات، به خطبههای غدیر ختم میشود.
تو از پشت سالها رنج و خفقان آمدهای؛ از پشت سالها سکوت و تهدید، از پشت سالهای بیپناهی شیعیان.
صدای سم اسبهای کربلا، در رنج نامههای زندگیات هست و حنجرهات گواهی میدهد به زخمهای هجرت.
شانههایت، پر از پشتههای عدالت است که باید ببخشی و در دستهایت نامههای رسالت است که باید بخوانی.
تو را پیشاپیش صبح فرستادهاند تا چشمهای خوابآلود را بیدار کنی و بشارت دهی به دولت عشق.
نوبت از آن توست
فصل، فصل آمایش بوستانهاست.
نوبت از آن توست که بتابی و آفتابگردانها همه به سوی تو برگردند.
نوبت از آن توست که بتابی با انوار دانش؛ تا سایههای تردید، بگریزند، تا تیرگیهای جهل فرو بمیرند، تا یخهای پندار آب شوند و شعلههای یقین جان بگیرند.
فصل، فصل فرسایش اندیشههاست.
نوبت از آن توست که توشههای معرفت را به دوش بگیری و در مزرعه عشق، بذرهای هدایت بکاری تا خوشههای حکمت بروید.
باغ دلها آماده شده است برای شکوفان شدن؛ تنها تو باید بیایی و هرزههای وسوسه و آفتهای ضلالت را بزدایی.
قرآن، با منطق گویای تو به زبان خواهد آمد.
ایمان، در مکتب تو آموزش خواهد دید و اسلام، حیاتی تازه خواهد گرفت در مدرسه تعلیم و تربیت تو!
Design By : Pichak |