سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

چند صباحی است که صدای دلنشین اذان از مناره‌های مسجد کوفه به گوش نمی‌رسد و صوت مناجات و راز و نیازهای مولا، در دل شب از نخلستان‌های کوفه برنمی‌خیزد.‏

آسمان، تیره است.‏

زمین را سکوتی مرگبار فرا گرفته و دامن محراب، آغشته به خون است.‏

آه زینب(س) و ناله ام‌کلثوم بلند است.‏

ابرها می‌گریند، کوچه‌های کوفه می‌نالند و نخلستان‌ها سراپا اشک می‌شوند.‏

دل‌ها سوگوار است ‏

امشب، زمین نظاره‌گر اشک‌های مهتاب است و فردا آفتاب مویه می‌کند، در خویش می‌شکند، پژمرده می‌شود.‏

امشب، زمین سیاه پوش غمی‌سرخ است و فردا سیل ناله‌ها در همه سو پیداست. ‏

امشب، دل آسمان گرفته است و آرامش از همه جا رخت بربسته و فردا، توفان سهمناک حادثه‌ای تلخ، دل‌های مؤمنان خدا را سخت می‌لرزاند. ‏

فردا برکه دل‌ها، سرشار از اندوه می‌شود و دیدگان سرخ عاشقان حق، پر از درد فراق می‌شود.‏

فردا، قاصدک‌ها هم دیگر خبری از شادمانی و سرور زمزمه نمی‌کنند و همه جا و همه چیز رنگ ماتم و عزا می‌گیرد.‏

آری! این همه سوگ و ماتم در سوگ "مرتضی" است.‏

ای آسمانی‌ترین عاشق حق! ‏

ای که نامت از نام خداست مشتق! ‏

ای پسر خانه خدا! ‏

در نگاه تو، آفتاب می‌خندید، صلابت مصطفی(ص) در تو بود، عشق با تو معنا می‌شد، مکه از تو شرف و عزت گرفت، مدینه به تو افتخار می‌کرد و خیبر کفر را بازوان الهی تو شکست. ‏

ذوالفقار تو، ستون فقرات ایثار و عشق و ایمان را راست نگاه داشت، عطر شب بو و همیشه بهار در زمین پراکند و حقیقت راه چونان پیشانی آفتاب، برفراز کرد! ‏

ای اولین مدار ایمان! ‏ای محور حق! ‏ ای همیشه همراه خدا! شمشیری که بر تو فرود آمد، جهان را سوزاند، عشق را یتیم کرد، ایمان را به سوگ نشاند و در جان ما، درد داغ ریخت.‏

پیشانی‌ات امشب مروارید باران است!‏‏

همه می‌آیند و می‌روند. ‏

تو گاهی به هوشی و گاه از اثر زهر، در اغما.‏‏

چشمان همه خیس است.‏

بعد از تو دیگر نسیم، زلف درختان را شانه نخواهد کرد و عطر یاس ها، تا پشت پنجره ها قد نخواهند کشید و هیچ شبنمی از سحر نخواهد چکید.‏

بعد از تو، دست های صبح، پر از طعم مرگ خواهند شد و زندگی به همه آینه ها پشت خواهد کرد.

صدای پای عدالت را نمی‌توانم از کوچه های دلمرده کوفه بشنوم.

گرد یتیمی، بر شانه‌های زمین سنگینی می‌کند. ‏

دیگر مأذنه، صدای اذان تو را نخواهد شنید.

آفتاب امامت تو دیگر بر روزهای بعد از تو نخواهد تابید.‏

سایه دست‌های سخاوتمند تو، دیگر سایه بان روزهای تنهایی مسلمانان نخواهد شد.

چگونه شب، بعد از تو سر از سجده بردارد؟! زمین از شرم، در شب‌های سیاه پنهان می‌شود.


نوشته شده در پنج شنبه 91/5/19ساعت 1:28 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak