سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

آقای جمعه های عشق ! با واژه هایم عهد بسته ام این بار تنها از آمدنت بگویم.از فردای روشن با تو. هر چه جمعه تلخ و هر چه ثانیه سرد است، کنار گذاشته ام تا تنها از شکوه آمدنت بسرایم. از چراغان عاطفه و عشق، از تولد دیگرباره زمین

می آیی! در فوران عطر نرگس

می آیی! آن روز که دیگر چشمها تصویر روشن خورشید را از یاد برده اند.

آن روز که عطر گل در مشام دنیا غریبه است

می آیی و دیگر بار شیرینی تبسم به لب ها باز خواهد گشت

تو می آیی و دوباره دشت رد پای سرخ لاله به خود می گیرد.

می آیی و درهای بسته با دست های اساطیری ات گشوده می شوند.

ادامه مطلب...

نوشته شده در سه شنبه 94/3/12ساعت 6:55 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

آن روز همه منتظر آمدنت بودند. شور و شعفی وصف‌ناپذیر، رخسار علی علیه‌السلام را شکفته بود .

در آن هیجان که ملایک به رقص آمده بودند، لبان علی علیه‌السلام مترنم باران ذکر بود.

نسیمی‌ملایم، گیسوان سیاه حسین علیه‌السلام را نوازش می‌داد و زینب علیهاالسلام بی قرار، چون پروانه، گرد ام‌البنین می‌چرخید. قاصدک، در گوشه خانه علی علیه‌السلام کز کرده بود. باز نسیم وزید و رایحه بانویی بی‌نشان را به ارمغان آورد و خانه را سرمست عطر یاس کرد.

ادامه مطلب...

نوشته شده در شنبه 94/3/2ساعت 9:53 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak