دلنوشته ها
کوچههای سامرا، چراغان میلاد کسی است که با آمدنش، حجت را بر زمینیان تمام میشود. میآید و فرشتگان مقرب، با کاسههایی از آب و شکوفه، به چشم روشنی نرگس میآیند.
جهان به پیشوازش میشتابد با سبدهایی از یاس سپید.
طوفانها فرو مینشینند و زمستان، خانه خراب نفسهای اردیبهشتیاش به دوردستترین کوهها میگریزد.
ای موعود دلهای خسته! میآیی و روزهای پیرمان، جوانی از سر میگیرند.
کجاوه بهار، فرود میآید در کوچههای پر درخت انتظار.
میآیی؛ پرچم عشق بر دوش، با نشانهای از آن سوی آسمان.
در وجودت تکهای از بهشت جا مانده ؛ آن گونه که از چشمانت عطر یاسی عجیب میتراود.
روشنای چهرهات با افقهای دور و درخشان نسبت دارد.
نخلها، پیش قامتت کوچک مینمایند، ای بزرگمرد دوست داشتنی!
نامت از دهان زمین نمیافتد.
آزادگی، دوست دیرینه تو و عشق، همسفره همیشگی توست.
قبایل عرب از گندمزار شجاعت تو نان میخورند.
پرندگان، چشم بر قانون رهاییات دوختهاند.
میآیی و از جای گامهای سپیدت، درختانی از آینه قد میکشند.
سروش آسمانی، بشارتی را به «شهربانو» میدهد؛ بانویی که آسمان، مقابل عظمت نامش تواضع میکند و خورشید، به جمال معنویاش رشک میبرد.
نوری طلوع می کند که از مشرق عرفانی ولایت، رنگین کمان هدایت خویش را ارزانی آسمان «ایران» میکند!
نوری که فصلی جدید از ایمان و اعتقاد در دل «پارسیان» پدید خواهد آورد تا شاهد ظهور عظمتی بینظیر در تاریخ باشند؛ ظهور مشرقیترین حکومت الهی.
مولای صحیفههای عاشقانه عبادت میآید تا آسمان به وجود فرزندان «نبوت» ببالد؛ به وجودی ببالد که عبادتش پیامبروار و حلمش علی وار است
هنگام تولد ماه است؛ ماه بنیهاشم.
گلخندههای آسمان و زمین و زمزمههای شورانگیز بلبلان در سال روز میلاد حضرت عباس علیهالسلام در گوش عالم میپیچد.
پنجرهای از شادی بر دلها گشوده میشود و رنگین کمان اشتیاق، فضای زندگی را میآراید.
ترنم شکفتن نوگلی معطر در باغستان توحید، دلها را مفتون و مجذوب خویش میسازد.
ماه بر خانه ولایت میتابد.
نوزادی در خانه علی(ع) متولد میشود که پدر نیکیهاست و او را ابوالفضل مینامند.
ابوالفضل میآید و صفا و زیبایی و پاکی را به ارمغان میآورد.
Design By : Pichak |