دلنوشته ها
کویر تشنه، غرق یاد دریاست
سرود رودها، فریاد دریاست
برقص ای ذره! جشن آفتاب است
بچرخ ای آسمان، میلاد دریاست
زمین را بیارایید و ثانیهها را در عطر شکوفههای عشق بپیچید.
اینک، یازدهمین فصل کتاب شیعه، با دستهای سبز مردی از تبار ملکوت، ورق میخورد.
خوش آمدی، ای بزرگی که سپیده هشتمین روز ربیعالثانی، از چشمهای آسمانی تو سر زده است.
کم کم، بوی عید، به مشام میرسد و خانهها در انتظار خانه تکانیاند.
فضای دم کرده بازارها و بازارچهها، چانه زدن پی در پی، قهر و آشتیهای مکرر و در نهایت، لبخندهای رضایت.
پولهای نو، ماشین های تمیز، صورتهای گل انداخته، خانههای گم شده در عطر خوشگذرانی؛ ماهی های قرمز و... تنها یک روی سکهاند؛ سکهای به نام روزگار.
مولایم! آمدنت نوید ریشه کنی ظلم و ستم را به ما داد اما حال، زمانه پر از ظلم و ستم شده است.
تو خود خوب می بینی که فرزندان گوساله پرست سامری در دژ فتنه خیبرشان جمع شده اند و برای نابودی دوستداران دین نقشه می کشند و از پشت خنجر می زنند.
امیرا! هیچ راهی برای ورود و نابودی دژ نداریم، جز اینکه تو پا در رکاب بگذاری و دستان یدالهی ات را همچون دستان علی(ع) خیبرشکن، بر حلقه در آن دژ افکنی و سران آن را به هلاکت رسانی.
انتظار یعنی سفر به نقطه تلاقی همه خوبی ها؛
انتظار یعنی تقسیم رایحه گل ها و سبزه ها در پهنه گیتی؛
انتظار یعنی گسترش فرش ایمان در گستره زندگی؛
انتظار یعنی امتداد نگاه صالح بر گام های مصلح؛
انتظار یعنی تمامی قلب را به قائم بخشیدن؛
Design By : Pichak |