پيام

♥ ح. بالايي
90/7/20

+ زن جماعت را چه به بيرون رفتن ؟!

مسافر کناري مدام خودش را رويم مي اندازد، دستش را در جيبش مي کند و در مي آورد، من به شيشه چسبيده ام اما هر قدر جمع تر مي شوم او گشادتر مي شود. موقع پياده شدن تمام عضلات بدنم از بس منقبض مانده اند درد مي کنند... تقصير خودم بود بايد جلو مي نشستم.

مسافر صندلي پشت زانوهايش را در ستون فقراتم فرو مي کند، يادم هست موقع سوار شدن قد چنداني هم نداشت، بايد با يک چيزي محکم بکوبم توي سرش، چيزي دم دستم نيست ،آدم وقيح حالا دستش را از کنار صندلي به سمت من مي آورد... تقصير خودم بود بايد با اتوبوس مي آمدم.

اتوبوس پر است ايستاده ام و دستم روي ميله هاست، اتوبوس زياد هم شلوغ نيست و چشمان او هم نابينا به نظر نمي رسد ولي دستش را درست در 10 سانت از 100 سانت ميله اي که من دستم را گذاشته ام مي گذارد. با خودم مي گويم ”چه تصادفي” و دستم را جابه جا مي کنم اما تصادف مدام در طول ميله اتفاق مي افتد... تقصير خودم است بايد اين دو قدم راه را پياده مي آمدم.

پياده رو آنقدر ها هم باريک نيست اما دوست دارد از منتها عليه سمت من عبور کند، به اندازه 8 نفر کنارش جا هست ولي با هم برخورد خواهيم کرد. کسي که بايد جايش عوض کند، بايستد، جا خالي بدهد، راه بدهد و من هستم... تقصير خودم است بايد با آژانس مي آمدم.

راننده آژانس مدام از آينه نگام مي کند و لبخند مي زند. سرم را بايد تا انتهاي مسير به زاويه 180 درجه به سمت شيشه بگيرم. مدام حرف ميزند و از توي آينه منتظر جواب است. موقع پياده شدن بس که گردنم را چرخانده ام ديگر صاف نمي شود بقيه پول را که مي خواهد بدهد به جاي اينکه در دستم بگذارد از آرنجم شروع مي کند البته من بايد حواسم مي بود و دستم تنظيم مي کردم. تقصير خودم است بايد با ماشين شخصي مي آمدم.

راننده پشتي تا ميبيند خانمم دستش را روي بوق ميگذارد راه ميدهم نزديک شيشه ماشين مي ايستد نيشش باز است و دندانهاي زردش از لبان سياهش بيرون زده “خانم ماشين لباسشوئي نيستها” مسافرهاي توي ماشين همه مي خندند تا برسم هزار تا حرف جديد ميشنوم و مدام بايد مواظب ماشينهايي که فرمانشان را به سمت من ميچرخانند باشم موقع رسيدن خسته ام، اعصابم به کلي به هم ريخته. تقصير خودم است زن جماعت را چه به بيرون رفتن !

يهني چي ؟!

عاليييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي

خيلي زيبا بود و واقعا خانم ها خيلي مظلومند و من به خاطر همين رفتار زشت بعضي مرد نماها تا ميبينم كسي از اين غلط ها توي خيابان بكند تا حالش را نگيرم ول بكن نيستم اما واقعا زن جماعت را به بيرون رفتن :)))

حسن جان يه دفعه ديدي حال خودتو گرفتن.دي

رازها را يکجا بيان کردي!!!!

آذرخش جان شما هنوز ريش در نياوردي ممكنه كسي تصور كنه خانومي اما ما ديگه اين حرفها ازمون گذشته :)))

بسيار عالي:) من يبار ميخواستم دانشگاه برم اون موقعي بود كه دو نفر جلو ميشستن ...وقتي رفتم بشينم جلو يه اقايي هم اومد بشينه جلو كنار من:ا ...به اقايي كه ژشت نشسته بود گفتم ببخشيد ميشه شما بياي ن جلو با اين اقا بشينيد منبرم عقب..مرده بنده خدا ژياده شد ولـــــــــــــــــــي اوني كه ميخواست كنارم بشينه با حالت اعتراض يچي گفت كه اين كارا يعني چي؟؟

خانم رزگل اگه من به جاي شما بودم طبق شيوه خانم مكاشفه اول يكي ميكوبيدم توي سر راننده بي غيرت بعدشم يه لگد ميكوبيدم توي دهن اون مسافر بي شعور .....تازه اونم با لبخند نه اعصاب خوردگي

به به آبجي گلم چه راه حل هاي نابي ارائه فرمودين اون وقت بايد هر روز چند تا كشته بديم آخه ناسلامتي من رزمي كارم بخوام بزنم بدجور ميزنم اون وقت ديگه كار بالا ميگيره ها!!!

:)))))))))))))))

آقاي شبر در شان يه خانوم نيست اينكار :( ...ولي الان يادم ني چي بهش گفتم كه راننده سوارش نكرد تا جاييكه يادمه

آخه اينا راه حله!!!!!!!بهترين كار اينه محلشون نذاري..........يا اصلا ميتوني با خانم مكاشفه تماس بگيرييدبيان ارشادشون كنند...........دي/خانم مكاشفه من هم باشم ناراحت ميشم زده ماشين بيت المالو داغون كرده هيچي..نزديك بوده كل پرسنل نيروي انتظامي رو داغداركنه..دهععععععععععععععععععععع

نه درد نميكنه خانم مكاشفه)))))))))))))))

مكاشفه يه سوال تو خ ازت پرسيده بودم جواب ندادي

فوق العاده بود حميده جون ممنون

سلام گلم قاصدك عزيز ممنون خيلي دلم برات تنگ شده بود خوبي؟

اي بابا من تازه ميخاستم برم رانندگي ياد بگيرم يعني چي زن و چي به رانندگي؟

حميده تو اين حرفها ؟قبلا فمينيست بودي الان تغيير موضع دادي؟

جهادي جان تغيير موضع ندادم درد خانما رو گفتم

اوه اوه اوه .....فمنيست.....:(

اتفاقا حرف خوبي زدن:-)

: )

ناراحت شدم...

سلام عليکم . عالي بود خواهر. حالا ما که کار مي کنيم چي بگيم پس :(