پيام
+
[تلگرام]
پروردگارم مرا زلال آفريد چون آب جاري رودها
اما آنگاه که روح زلالم در قالب خاکي جاي گرفت و هوا و هوس و منيت در آن ريشه کرد کدر گشتم و ديگر انوار الهي در من خاکي مجال تجلي نيافت و زير پايم سايه اي گسترده شد به تاريکي درونم
از تاريکي خود ترسيدم و از نور دور گشتم تا سايه ام کوچکتر شود غافل از اين که دوري از نور يعني تاريکي و ضلال و گمراهي
راه را گم کرده بودم و خائف و سرگشته رو به سوي نور آوردم
هرچه به نور نزديکتر مي شدم سايه ام بلند تر مي شد اما راه نيز روشن تر بود رفتم و رفتم و رفتم و چون تاج نور بر سرم حلقه کرد سايه را ديدم که حقيرانه در زير پايم جان باخت
*پوريا*
96/11/3
سايه سادات ツ
به به =) ح بالايي =)
♥ ح. بالايي
{a h=mamanenini}سايه?{/a} @};-