دلنوشته ها
باید بر سر بکوبد تاریخ، از شومی این اتفاق، از تلخی زهری که جرعه جرعه در کامش فرو ریخته میشود.
باید بر سینه بکوبد مدینه، سنگینی این داغ را، آن گاه که پلکهای حادثه باز میشود روبروی نگاه لبریزش، آن گاه که دستهای مهربانش چنگ میبرند در تراکم سیاه خاک .
دیگر این آسمان آسمان نیست؛ بیگشودگی چشمهایش به بیکرانگی افق.
دیگر این خاک به افلاک نمیرسد اگر رد گامهای نورانیاش کشیده نشود بر پیوستگی سنگریزههای مکه.
صفحات کتاب تاریخ ورق نمیخورد، بیجذبه کشف و شهودش.
این چه دردی ست کهاین چنین بی رحمانه تا اعماق خاکریشه میدواند.
این کدام حادثه است که بال میزند در آسمان خاکستری تاریخ؟
از تو باید گفت، اما کدام کلمات عزادار قادرند مهربانی ات را جریان دهند در شریانهای این خاک دیرپای ظلم زاد.
اندوه امروز تنها عابرکوچههای کاظمین است و جز صدای غم چیزی به گوش نمیرسد.
جهان، کوچ سرخ عزیزی را به سوگ نشسته است و زانوی غم بغل گرفته است.
مشام لحظهها از یمن تولدی مبارک مشکباران است و مشام «مدینه» را عطر «صلوات» فرا گرفته است .
بانگ توحیدی «تکبیر»، پیامآور تولد نوری از انوار الهی است؛ نوری که چتر خویش را از بام عرش، تا نقطه نقطه «فرش» گسترده است، نوری که نوید بخش طلوع بهاری دیگر و رستاخیز نوروزی زیباتر در «یازدهمین روز ذیالقعده» است، نوری که مسیر امامت را با چلچراغ دانش و تدبیر رخشنده و تابان نگاه خواهد داشت!
نوری که ادامه رسالت نبوی صلی ا... علیه و آله و ولایت علوی است!
میآید تا بلور اشکهای مدینه را غمگسار باشد و تمام زخمهای خسته از درمان را شفا بخشد. میآید؛ رضای خویش را به قضای الهی پیوند دهد!
میآید؛ صبور و شکیبا، آکنده از تبسم میآید و یاد پیامبر صلی ا... علیه و آله و «علی مرتضی علیهالسلام» را در اذهان مدینه زنده خواهد کرد!
ای آسمان، ای زمین، ای مدینه، ای توس! بشارت باد.
میآید از سمت بهشت جاودان، عطر ولایت.
Design By : Pichak |