سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

فرگون زیباترین زن زمانه خویش بود و همسر ملک شاه . در مجلسی زنانه ، زنی از خاندان نزدیک همسرش گفت فرگون خانم ! شنیده ایم هیچ خدمتکار ایرانی به کاخ خویش راه نمی دهی ؟ 

بانوی اول ایران پاسخ داد : ایرانی خدمتکار نمی شناسم !  
آن زن سماجت کرد و گفت : چطور ؟ اعتماد نمی کنید ؟ !  
فرگون زیبا گفت : من نیازی به کمک دیگران ندارم هم نژادانم را هم برتر از آن می دانم که آنها را به خدمت بگیرم . زنان رومی و چینی و یونانی را هم که می بینید پیشکش سرزمین های دیگرند به پادشاه ایران و من تنها مواظب آنانم تا آسیب بیشتری به آنها نرسد .  
زن دیگری می پرسد : مگر پیشتر چه آسیبی دیده اند ؟   
فرگون زیبا می گوید دوری ! دوری از شهر و دیار شان ! این بزرگترین آسیب است .   
آن زن دست به گیسوی فرگون می کشد و می گوید حالا می فهمم برای چه همه تو را دوست دارند … 



نوشته شده در سه شنبه 89/2/21ساعت 1:18 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak