سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها



عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری نفشاندیم
دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز
از بیدلی او را ز در خانه براندیم

هر جا گذری غلغله شادی و شور است
ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم
آفاق پر از پیک و پیام است?ولی ما 
پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم

احباب کهن را نه یکی نامه بدادیم
واصحاب جوان را نه یکی بوسه ستاندیم
من دانم و غمگین دلت? ای خسته کبوتر 
سالی سپری گشت و ترا ما نپراندیم

صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند
ما این خرک لنگ ز جویی نجهاندیم
ماننده افسون زدگان? ره به حقیقت
بستیم? و جز افسانه بیهوده نخواندیم

از نُه خم گردون بگذشتند حریفان
مسکین من و دل در خم این زاویه ماندیم
توفان بتکاند مگر امید که صد بار 
عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم

از خداوند میخوام که بصیرت در دین و یقین در قلب و اخلاص در عمل به ما عنایت فرماید
تا آرامش واقعی به دلهامون راه پیدا کنه و با شادی به استقبال سال نو بریم

خواهی که خدا کار نکو با تو کند
ارواح ملایک همه را با تو کند 
یا هرچه رضای او در آنست بکن

یا راضی شو, هر آنچه او با تو کند


نوشته شده در چهارشنبه 88/12/26ساعت 2:53 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak