سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

سلام خدا جونم

همه چی خوبه ...خوبه خوب ...

و من آرومم ...حس می کنم منو بخشیدی ...حس می کنم هوامو داری ...

اما نه ... بازم ترس برم داشته ...نکنه تو منو به حال خودم رها کردی و من فقط فکر می کنم که همه چی خوبه ...نکنه از بس گناه کردم روتو از من بر گردوندی و به خاطر همینه که فکر می کنم منو بخشیدی...

نه ....خدایا ...خدای خوبم می دونم بدم ...میدونم خیلی وقتا تو رو با گناهام رنجوندم ولی ...خدایا هیچ وقت منو به حال خودم رها نکن ...خدایا این بنده ی حقیر و گناهکارتو تنها نذار ...هیچ وقت نذار به غلط فکر کنم که منو بخشیدی ...هیچ وقت نذار زشتی گناه از خاطرم بره ...کمکم کن یادم بمونه اگرم منو می بخشی فقط از لطف و بزرگواری خودته ...نه از لیاقت من ...

خدایا آنی و کمتر از آنی منو به خودم وامگذار

کاش می تونستم سرمو بالا بگیرمو بگم ...اون لباس پاکی رو که توی ماه ضیافتت بهم داده بودی آلوده نکردم ... ولی ...چی بگم از این نفس شیطانی... چی بگم از این بنده ی ضعیف که با اشارتی دنبال شیطان راه میفته و تازه بعد از انجام گناه متوجه میشه که باز هم تو رو رنجونده ...باز هم بهترین دوستشو رها کرده و دنبال بدترین دشمنش رفته ...

خدایا...خدای خوبم ...دیگه حتی روم نمیشه توبه کنم ...می دونی یه جورایی از خودم بدم میاد ... فکر می کنم دارم از مهربونی تو سوء استفاده می کنم ... موقع انجام گناه یادم میره که قهر تو هر لحظه ممکنه دامن گیرم بشه ...ولی بعد از اون یادم میفته که تو چقدر غفور و رحیمی ...

اینم یکی از بازیهای شیطانه که نمیذاره همه ی صفات تو یکجا به خاطرمون بمونه

خدایا منو ببخش

خیلی حرف تو دلم مونده بود که بهت  بگم ... ولی الان نمی دونم چرا زبونم یاری نمی کنه . شاید روم نمیشه دیگه با این همه گناه چیزی رو ازت بخوام . می ترسم از عقوبت این همه گناه ...

معبود من مرا به شکنجه ی خود ادب مفرما و در حیله ات به مکرم گرفتار مکن . از کجا برایم خیر خواهد بود و حال آنکه خیری یافت نمی شود مگر از نزد تو و از کجا نجاتی برایم میسر میگردد در صورتیکه نجاتی به دست نمیرسد مگر به عنایت تو ...

(دعای ابوحمزه ثمای)

خدایا به حق این شبهای قدر دلمو پاک کن از همه ی بدیها ی نفسم و پر کن از همه ی خوبیهایی که به تو ختم میشه ...

میگن توی این شبا همه ی گناها بخشیده میشه به جز یک گناه و اون ناامیدی از فضل و رحمت توست .خدایا من با امید به در خونه ت اومدم ...می دونم تنها کسی که با وجود این همه بدی وجودم بازم جوابمو میده تویی ...

خدایا تنهام نذار

ماه رمضان ماهی است که قرآن در آ‌ن نازل شده است برای هدایت بشر و برای راهنمایی و امتیاز حق از باطل ....

( آیه ی 185 سوره ی بقره )

می دونم بازم دیر اومدم ...الان چند روزی میشه که اومدم مهمونی ...تازه یادم افتاده که باید سلام کنم ...و از مهمونی بزرگ تو حرف بزنم ...می دونم بازم سستی از من بود و بزرگی و رحمت از تو ...

خدایا همه میگن این ماه . ماه مهمونی خداست . همه میگن توی این ماه هیچ کسی دست خالی از این مهمونی بر نمی گرده .همه میگن توی این ماه درهای رحمت تو به روی همه ی بنده هات بازه ...

می دونم که همه ی این حرفا همیشه در مورد تو صدق می کنه ...اینکه هیچ وقت بنده هاتو دست خالی بر نمی گردونی ...اینکه درهای رحمتت همیشه به روی همه بازه ...

ولی انگار ما بنده ها همیشه دنبال یه بهونه برای نزدیک شدن به تو می گردیم ...و چه بهونه ای بهتر از این ماه پر برکت ...

خدایا به حق همین ماه به من این لیاقتو بده که بیشتر تو رو بشناسم ...کمکم کن همه جا وجودتو حس کنم ...کمکم کن عاشق واقعی تو باشم ...

خدایا می دونم هنوز خیلی مونده تا این نماز و روزه های من اون جوری باشه که تو می خوای ...پس از خودت می خوام که کمکم کنی که اونجوری باشم که تو می خوای ...که وقتی این ماه تموم میشه بتونم لااقل یه کمی فقط یه کمی ته دلم خوشحال باشم که شاید این نماز و روزه ها رو از این بنده ی حقیرت قبول کردی ...

خدایا من همیشه منتظر رحمت تو هستم

این روزا خیلی برات حرف دارم ...خیلی دردودل دارم ...

توی زندگیم خیلی اتفاقا برام افتاده که اون زمان نمی دونستم دلیلش چیه و بعد از تموم شدن اون واقعه تازه دلیلشو فهمیدم ...و دلیل خیلی از اتفاقای دیگه رو هنوز نفهمیدم ...

می دونم که هیچ کار تو بی حکمت نیست ... میگن نباید زیاد توی اتفاقایی که برامون میفته دنبال حکمت کار بگردیم ...چون عقل و منطق ما خیلی ضعیف تر از اونی هست که بتونه حکمت الهی همه ی اتفاقا رو درک کنه ...پس راضی ام به رضای تو ...

خدایا می دونم که تو صلاح بنده هاتو خیلی بهتر از خودشون می دونی ...پس به تو توکل می کنم و منتظر رحمتت می مونم ...

خدایا شکرت به خاطر همه ی اتفاقای به ظاهر تلخی که چشمای منو باز کرد ...شکرت به خاطر همه ی اتفاقایی که منو به تو نزدیکتر کرد ...شکرت به خاطر همه ی گرفتاریهایی که باعث شد بیشتر با تو حرف بزنم ...شکرت به خاطر همه ی اتفاقای خوبی که باعث شد شکر گزارت باشم ...شکر... شکر... شکر ...

و من باز تسلیمم در برابر خواسته ی تو ...چون می دونم راهی که تو برام انتخاب کنی بهترین راهه ...

خدایا این بنده ی حقیرتو دریاب ...نذار به بیراهه برم...


نوشته شده در سه شنبه 89/5/26ساعت 2:11 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak