سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

اهل دانشگاهم 

رشته ام علافی‌ست 

جیب‌هایم خالی‌ست 

پدری دارم 

حسرتش یک شب خواب! 

دوستانی همه از دم ناباب 

و خدایی که مرا کرده جواب 

اهل دانشگاهم 

قبله ام استاد است 

جانمازم نمره! 

خوب می‌فهمم سهم آینده من بی‌کاریست 

من نمی‌دانم که چرا می‌گویند 

مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار 

و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست 

چشم ها را باید شست 

جور دیگر باید دید 

باید از مردم دانا ترسید! 

باید از قیمت دانش نالید! 

وبه آن‌ها فهماند 

که من ایجا فهم را فهمیدم 

من به گور پدر علم و هنر خندیدم! 

کار ما نیست شناسایی هر دمبیلی 

کار ما این است که مدرک در دست 

فرم بیکاری هر شرکت بی پیکری را پر بکنیم 




نوشته شده در شنبه 89/3/22ساعت 2:22 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak