سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

 

پشت پنجره فردا غنچه ای می روید کسی می آید و روشنایی می آورد اما من دیرگاهی است که پشت این پنجره نشسته ام و نگاه عاشقم بی نصیب است ولی باز منتظرم تا کسی عطش مرا فرو نشاند منتظرم تا صدای پای وصالش را باز بشنوم و با دو چشم بی فروغم روی دلربایش را ببینم.

دست هایم را به قصد دعا بالا می برم . پرستوی احساسم از کوه ها و دشت ها می گذرد من مبتلای سرنوشتم و انتظار، محاسبه بلند هستی من است .

ای ساربان نیایش! تو جلوه خدایی در زمین . زخم را ببین که چون لاله لب وا کرده . بر لبانم داغ یک لبخند جا مانده است .

اینک کلام در حنجره ام قیام کرده . بیا و کویر وجودم را آبیاری کن و پلک چشمانم را با یک نظر ماندنی کن .

روزی شاید به وصالت نائل آیم ... .


نوشته شده در شنبه 91/2/16ساعت 3:6 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak