دلنوشته ها
زمین در چرخش خویش، هفتمین بشارت را از آسمان برگرفت و رداى سبز امامت را به دوش غنچهاى دیگر از باغ امامت انداخت. و همان هنگام، علوم گذشتگان و آیندگان، بر سینه نورانیش روانه شد؛ چونان که تصویر تمامى عالم در اقیانوس شفاف و زلالش نمایان شد.
یا موساى کاظم! سلام و درود خدا بر تو که میلادت، سرآغاز وزش موهبت الهى است. آن هنگام که خشم را فرو میخورى، وسوسه شیطان در برابر عظمت آدمى چه حقیر است!
شکیبایى تو، دل را مجذوب دردى میکند که ابزار فرهیختگى روح است. و تو چه زیبا این مفهوم را معنا میکردى!
کرامتت از بندگى محضى است که در سایه سار صبر خویش، تقدیم دوست کردى.
مبارک است ظهور روشنىات در عبور زمان؛ در ضریح خیال مؤمنین.
خورشید هفتم! تولد تو، شکفتن باغ سبز تقرب در کویر خشکیده زمین است.
سلام بر تو؛ سلام بر شبی که قدمهای بهشتیات را بر سنگفرش کوچههای مدینه گذاشتی و با تبسم شیرینت، تمام «ابواء» را غرق در شادمانی کردی.
آمدی؛ از سمت روزنههای امید و شکوفا کردی همه غنچههای توحید را، تا بوستان حوایج را از عنایتت بیارایی و حاجتهای عاشقانت را قرین اجابت نمایی.
ای کاظمترین بنده خدا، ای باب الحوایج! دستهای نوازشگرت را بر سرهامان فرود آر که دیری است بر ضریح طلاییات دخیل بستهایم.
ای عبد صالح! هنوز ترنم نیازهای شبانهات از لبهای فرشتگان میتراود و نسیم اخلاصت، کوچه پس کوچههای کاهگلی «ابواء» را مینوازد.
یا باب الحوایج! مگر میشود به سوی دریا نگریست و شوق لحظههای توفانی را نداشت؟ مگر میشود به زیارت آفتاب رفت و مشتاق پرتوهای طلاییاش نشد؟!
آفرین به دامان پاک خاتون لحظههای نیایش، که تو را در آغوش فشرد و بر کرامت والایت مرحبا گفت!
شبهای مدینه با مناجات عاشقانه تو، آهنگ توحید مینوازند و زندان هارون و کوچههای مدینه، با گلخندهای صبورانهات آوای استقامت سر میدهند.
سلام بر تو ای اسطوره پرشکوه و هارون شکن که سجاده معطرت مشام فرشتگان را میآشوبد!
Design By : Pichak |