سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

 

 

هیاهوی عشق در رگان زمان می‌جوشد؛ آنچنان که شاهدان قدسی، اتفاق را تنگ در بغل می‌فشرند.

در کوچه‌های تنگ بنی‌هاشم، شور و نشاطی به وسعت آسمان و زمین برپاست. کوچه‌ها، مست  حضور نورٌ علی نورند، سرشار از غرور، که همقدم استوارترین گام‌ها خواهند شد  .

دیوارها تا فلک اوج گرفته‌اند که در ارتفاع رفیع‌ترین قله شرف و ایثار قد می‌کشند و نخل‌ها،سیراب و سرفراز و سرسبز ایستاده‌اند که طراوتشان را از بهاری‌ترین شکوفه آفرینش، وام گرفتند.

و پنجره‌ها، چشم به در دوخته‌اند و شکوفه خوشبویامامت را متنظرند و حضور سومین خورشیدرا چشم به راهند تا چشمان بی‌فروغشان، در تلالو نور چشمانش، منور و افق نگاهشان را از دریچهچشم او به عالم هستی گسترش دهند.


خاک به خود می‌بالد که بوسه زن پای دوست می‌شود و به افتخار سجده گاه بهترین مخلوق خدا،نایل می‌گردد و مشام جان زیباترین و معنوی‌ترین ثانیه‌هایش را با بوسیدن سر و پای عاشق‌ترینسیمرغ عشق و زیباترین طاووس هدایت و امامت، نوازش خواهد داد.

پرنده آبی خیال، در آسمان عشق و امید، پر و بال گسترده و پروازکنان، تا بی‌نهایت هستی اوج می‌گیرد. عشق، خانه به خانه او را می‌بوید و امید، کوچه کوچه او را می‌جوید.

ایثار، ردا از دوش افکنده تا خود را در زیر ردای او بیفکند و عدالت، خبرش را از صبح صادق می‌گیرد و معرفت، سایه‌سارش را می‌طلبد تا خود را از عطر صفا و صداقتش خوشبو سازد.

و فرشتگان، بر هودج نور نشسته و فوج فوج به سوی خانه فاطمه رهسپارند.

افلاک سر تعظیم بر آستانش می‌سایند و حریر نگاهشان از دیوارهای گلی عبور می‌کند و غنچه نورسته بوستان علوی را می‌بوسد و می‌بوید.

امشب همه ستاره‌ها به پیشواز تو می‌آیند و همه فرشته‌ها شادمانه برایت آواز می‌خوانند.

ماه، در پیشانی توپنهان می‌شود و آسمان، در چشم‌های کوچکت حلقه می‌زند.

امشب همه پنجره‌ها باز می‌مانند تا تو را به تماشابنشینند.

امشب، بعد از شب‌های بسیار طولانی، زمین، بار دیگر با صدای نفس‌های تو، آرام به خواب می‌رود.

دست‌هایزمین امشب باز می‌شود تا آغوش خاک قدم‌های تو را بر سینه خویش بفشارد و بار دیگر، پس از سال‌ها، طعمآسمان را حس کند.

امشب، همه گنجشک‌ها پرواز می‌کنند تا از شاخه‌های آسمان برایت ستاره بچینند. پیچک‌ها، بر دیوارهای خانهبی‌آلایش پدر گرامی‌ات می‌پیچند و قد می‌کشند تا دیوارها، زیباترین گل لبخند جهان را به تماشا بنشینند.

آینه‌ها ناگهان قد می‌کشند تا قامت بلندتر از افق تو را به رقص بیایند.

جبرئیل، پیشاپیش فرشتگان بر آستان خانه رسول‌ا...(ص)فرود می‌آید و سلام و تهنیت خداوندرا به رسولش عرضه می‌دارد و تولد تداوم بخش نسل نبوی را مژده می‌دهد و مژدگانی می‌طلبد.

چشمه‌های امید، جوشان و آبشاران عشق، سرازیر می‌شود. گل لبخند بر لبان پیامبر شکفته می‌شود و در حالی که عاشقانه به حسن علیه‌السلام می‌نگرد، حضور قدوممبارکحسینعلیه‌السلامرا انتظار می‌کشد. نسل پیامبر ادامه می‌یابد. و فاطمه علیهاالسلام، سلسله دوار نبوی و آیینه دار ولایت علوی می‌شود.

با اولیناذان صبح، مژده رسیدنت دهان به دهان شهر می‌چرخد و هوا بوی نسیم می‌گیرد. آمده‌ای تا معنای آب را درعطش روزهای بهت‌آلود زمین، خوب حس کند.

اولین بار که می‌خندی، گل‌های سرخ رز، جوانه می‌زنند و آفتاب، بر سینه آسمان گل می‌کند.

شب در نور ماه غوطه می‌خورد و سیاهی در نور محو می‌شود.

سایه‌های کشدار، پای ایمان تو به پایان می‌رسند و بهشت، در لبخند گرامی تو ادامه می‌یابد.

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 92/3/22ساعت 9:25 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak