پيام
+
ديشب وقتي ريخت و پاش روز را جمع مي کردم و براي ميهماني که امروز قرار است به خانه بيايد يادم افتاد که جمعه اي ديگر گذشت و من حتي لحظه اي براي ظهورت منتظر نبودم
مشغله روزانه مرا چنان غافل کرده ديگر شکوه سرندادم که *اين بقيه الله*
مرا ببخش مولا حلالم کن که تا به امروز فقط ادعاي شيعگي داشته ام و روزمرگي مرا چنان بليعده که غم فراق تو ديگر آزارم نداده

نجفي از قيدار
93/3/29
♥ ح. بالايي
ديروز هم گذشت تا جمعه اي ديگر يک هفته فرصت دارم
دست هاي آلوده ام را بگيريد با دم مسيحايي خود روح شيعگي ام را دوباره احيا نماييد
ميدانم که هرگز مرا به حال خود رها نميکنيد چون خوب و بد هر چه باشم پاي شما نوشته شده ام
شرمنده ام اما عنايت و ببخشش مي طلبم تا باز بال گيرم
پيام رهايي
تا باز بال و پر بگيرم و تا جمکران ت کران تا کران پرواز کنم و در افق نگاه زيباي تو هر لحظه ترا بخوانم، يا اباصالح و اي عصاره خوبان درياب مرا...!
شکيبا!
*هر روز بگذرد به گناهان رنگ رنگ ///ابليس اتش اورد هر شب به منزلم*
♥ ح. بالايي
ممنون از نظرات باارزشتان
نداي دريا
ابليس با تلبيس چهره نمايان مي کند هان اي دل غافل به هوش