پيام
+
قبل از آمدنت بوي پيراهنت را آوردند .
چشم هاي پدرت خوب شد اما مادرت تحمل اين همه سال را نداشت ... دير آمدي خيلي دير ..مگر قرار نبود راه کربلا را باز کنيد و برگرديد ؟ حالا هم برگشته اي . اما بي نشانه و بي پلاک . در تابوتي که از جسمت سنگين تر است .
منبع : کتاب حق با آفتابگردان هاست
توحيدي
91/6/20
♥ ح. بالايي
بفرماييد بي زحمت
حال من را غزل افاقه
يه شعر قشنگ از شاعر خوب و خوش ذوق دليجاني آقامهدي رحيمي با اين مطلع که چون در اينجا جا نمي شه به وبلاگش مراجعه کنيد لذت ببريد يا علي مدد
هي دست ميرود به کمرها يکي يکي
وقتي که ميرسند خبرها يکي يکي
خم گشته است قد پدرها دوتا دوتا
وقتي که ميرسند پسرها يکي يکي
باب نياز باب شهادت درِ بهشت
روي تو باز شد همه درها يکي يکي
♥ ح. بالايي
بسيار زيبا