پيام
+
عشق دستمال کاغذي
كارآفرين و وثوقي و س
89/10/12
♥ ح. بالايي
دستمال کاغذي به اشک گفت:/ قطره قطرهات طلاست/ يک کم از طلاي خود حراج ميکني؟/ عاشقم!/ با من ازدواج ميکني؟/ اشک گفت:/ ازدواج اشک و دستمالِ کاغذي! /تو چقدر سادهاي/ خوش خيال کاغذي!/ توي ازدواج ما/ تو مچاله ميشوي/ چرک ميشوي و تکهاي زباله ميشوي/ پس برو و بيخيال باش/ عاشقي کجاست!
♥ ح. بالايي
تو فقط/ دستمال باش!/ دستمال کاغذي، دلش شکست/ گوشهاي کنار جعبهاش نشست/ گريه کرد و گريه کرد و گريه کرد/ در تن سفيد و نازکش دويد خونِ درد/ آخرش، دستمال کاغذي مچاله شد/ مثل تکهاي زباله شد/ او ولي شبيه ديگران نشد/ چرک و زشت مثل اين و آن نشد/ رفت اگرچه توي سطل آشغال/ پاک بود و عاشق و زلال/ او با تمام دستمالهاي کاغذي فرق داشت/ چون که در ميان قلب خود/ دانههاي اشک کاشت
*جهادي
سلاممممممممممممممممممممم
♥ ح. بالايي
سلام
♥ ح. بالايي
مشكلت حل شد الحمدلله
*جهادي
آره حل شد
كارآفرين و وثوقي و س
متن حميده جان رو من تو وب لاگم دارم