شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ عشق دستمال کاغذي
دستمال کاغذي به اشک گفت:/ قطره قطره‌ات طلاست/ يک کم از طلاي خود حراج مي‌کني؟/ عاشقم!/ با من ازدواج مي‌کني؟/ اشک گفت:/ ازدواج اشک و دستمالِ کاغذي! /تو چقدر ساده‌اي/ خوش خيال کاغذي!/ توي ازدواج ما/ تو مچاله مي‌شوي/ چرک مي‌شوي و تکه‌اي زباله مي‌شوي/ پس برو و بي‌خيال باش/ عاشقي کجاست!
تو فقط/ دستمال باش!/ دستمال کاغذي، دلش شکست/ گوشه‌اي کنار جعبه‌اش نشست/ گريه کرد و گريه کرد و گريه کرد/ در تن سفيد و نازکش دويد خونِ درد/ آخرش، دستمال کاغذي مچاله شد/ مثل تکه‌اي زباله شد/ او ولي شبيه ديگران نشد/ چرک و زشت مثل اين و آن نشد/ رفت اگرچه توي سطل آشغال/ پاک بود و عاشق و زلال/ او با تمام دستمال‌هاي کاغذي فرق داشت/ چون که در ميان قلب خود/ دانه‌هاي اشک کاشت
*جهادي
سلاممممممممممممممممممممم
سلام
مشكلت حل شد الحمدلله
*جهادي
آره حل شد
متن حميده جان رو من تو وب لاگم دارم
♥ ح. بالايي
رتبه 27
99 برگزیده
2298 دوست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top