سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

حجابم  را دوست دارم

حجاب من، چادر مشکی من است

آری، چادرم را دوست دارم

من این سیاهی تمام قد را دوست دارم !

با تمام آرزوهای رنگارنگ، با تمام راحتی ها، با تمام دنیا ، عوضش نخواهم کرد

حجاب چون چتری است در برابر باران مسموم نگاه ها !

ادامه مطلب...

نوشته شده در سه شنبه 95/4/22ساعت 8:29 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

صدای پای  عید می‌آید و دل مومن، برسر دو راهی شادی عید فطر و حزن رفتن ماه رمضان سرگردان است.

 در ضیافت ا...، قندیل سرد روزمرگی، در پرتو آفتاب بی‌بدیل رمضان ذوب گشت و قطراتش در اقیانوس دلدادگی منجذب شده است.

دست‌های سبز نیایش و عبادت، بر زلال نهرهای بیداری روییده است و اینک، هزاران هزار بنفشه و یاس و نسترن و اقاقی و نرگس، به مبارک باد قدوم فطر، عطر ارادت می‌افشانند.

نجوای رستگاری بر لب‌هاست. سقف آسمان، کوتاه تر از پیش است.

میهمانان جبروت، شکوه خداوند را حس می‌کنند. عید است؛ عید انفاق و عشق.

ادامه مطلب...

نوشته شده در سه شنبه 95/4/15ساعت 8:33 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

امشب، شب فرو چکیدن قطره قطره دل‌هاست، شب گریه ستاره‌هاست.

امشب، زمین سیاه پوش غمی سرخ است و فردا، جاری ناله در همه سو پیداست .

امشب دل آسمان گرفته و آرامش از همه جا رخت بر بسته است، و فردا توفان سهمناک حادثه‌ای تلخ، دل‌های مومنان خدا را سخت می‌لرزاند.

فردا پرندگان آسمان، پروازی سیاه می‌کنند، پروانه‌ها به گل‌ها تسلیت می‌گویند و قاصدک‌ها، دیگر خبری از شادمانی و سرور زمزمه نمی کنند.

گویی تاریخ تکرار شده!

ادامه مطلب...

نوشته شده در یکشنبه 95/4/6ساعت 8:22 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

به مناسبت میلاد حسن بی نهایت حضرت امام حسن(ع)

طنین مهربانی و کرامت

ستاره‌های سو سو زن، در آسمان رمضان، نشسته بودند و ماه کامل درخشنده را تحسین می‌کردند. ناگاه، بارقه‌ای از زمین به پشت آسمان درخشیدن گرفت .

از آن بالادست دور، از آن ملکوت اوج گرفته، ستاره‌ها دیدند که در زمین، ماه نورسیده‌ای در قنداقه متبرکش؛ به سمت آسمانیان لبخند می‌زند. دیدند که آغوش فاطمه(س)، شکلی مادرانه به خویش گرفت و آن ماه منیر را به سینه فشرد و دیدند که مهتاب، از شرم آن رخساره روشن، سر در ابرها فرو کرد.

حسن علیه السلام با چشمانی علوی می‌آید و افق، رسیدن ارجمندش را گلباران نموده است. صدای آمدنش، طنین مهربانی و کرامت است. شانه‌های صبورش را زمین به تجربه می‌نشیند.

ای فرزند حماسه و رافت! تو آن بهاری که دستان خونریز خزان را یارای به خاک ریختنت نیست.

جاودانه‌ای؛ آن گونه که عشق خواهی تنید؛ آن چنان که باران، رگ‌های خاک را.

ایمان داریم که طلوع مبارکت را هرگز غروبی نیست.

ای حسن بی نهایت!

ادامه مطلب...

نوشته شده در سه شنبه 95/4/1ساعت 8:20 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak